دریا دل بودن، یعنی ظرفیت درک مطالب عمیق و تحمل شرایط گوناگون را داشتن، همه میدونیم که انسان ها از گشاده دلی و ظرفیت های مختلفی برخوردارن. در واقع خدا در وجود انسان قابلیت هایی قرار داده که بتونه به اندازه فهم خودش حقایق رو دریافت و در مقابل اونا واکنش مناسب نشون بده. از جمله این قابلیت ها اینه که قلب انسان نورانی بشه. پیامبر (ص) فرمود: هنگامی که نور بر قلب انسان داخل شد، گشاده گردد. پرسیدند: نشان آن چیست: فرمود: توجه به سرای جاوید، جدا شدن از سرای غرور و آماده گشتن برای استقبال از مرگ پیش از رسیدن آن ".[i]
قرآن مجید از دریا دلی با عنوان "شرح صدر" یاد نموده و می فرماید: "انسان سبکسر و بی قرار آفریده شده است؛ هر گاه به او بدی برسد، جزع می کند و هرگاه به او خوبی برسد، منع می کند، مگر نمازگزاران".[ii] از این آیه بر میاد یکی از راه های رهایی از کم ظرفیتی، برقراری رابطه با خداست. چون مثلاًبا نماز، انسان خودش رو به منبع قدرت وصل می کنه، از این جهت مثل قطره ایه که به دریا متصل شده باشه. امام علی(ع)در این باره می فرماید: "پرهیزکاران کسانی هستند که خدا در نظرشان بزرگ و غیر از او هر چه باشد،کوچک است".[iii]
هر گاه امیر مؤمنان(ع) با مشکل مهمی روبه رو می شد، به نماز بر می خاست و این آیه را تلاوت می فرمود: "استعینوا بالصبر والصلاة؛[iv] با صبر و نماز از خداوند کمک بخواهید".[v] ایشان شرح صدر را از نشانههای ایمان دانسته و میفرماید: "مؤمن چهرهای شاد و دل گریان دارد. پهنای سینهاش را با هیچ پهنهای قیاس نتوان کرد". از دو روایت فوق میشه به این نتیجه رسیدکه برای بالابردن ظرفیت، تقوا، ایمان و عدم وابستگی به دنیا لازمه. نکتة مهمی که درکسب شرح صدر مؤثره، رو به رو شدن با حوادث مختلفه، چون این فضیلت هم با تکرار و تمرین حاصل میشه. اگه کسی تو زندگی بخاطر اهداف پست و همت کوتاه، قدر و قیمت خودش رو درک نکنه مثل بچهای میمونه که اسباب بازی پر زرق و برقش رو گم شده خودش به حساب میآره و با سرگرمی به اون، از همه چیز غافل میشه، آدم کم ظرفیت هم وقتی که به لقمه چرب و شیرین یا مال و مقام و شهرت می رسه به خیال سوار شدن بر مرکبِ مراد، به همه پشت میکنه و دیگه حتی خدا رو هم بنده نیست.
خدایا چنان کن که پایان کار تو خشنود باشی و ما رستگار
کلمات کلیدی : حجاب
نویسنده: حسین(پنج شنبه 86/5/25 :: ساعت 1:53 صبح)
کیفیت "زندگی" در گرو شناخت سه چیزه: خدا، انسان و جهان؛ توجه به اینکه خدایی در عالم وجود داره که از خلقت ما هدفی داشته؛ آفرینش جهان عبث نیست؛ و تمام عالم مسخر بشر و برای رشد او مهیّا گشته. توجه به این حقایق به ما میگه انسان برای زیستن باید هدفی داشته باشه و برنامه خود رو بایستی طوری تنظیم کنه که به هدف آفرینش خویش دست پیدا کنه.
متأسفانه ما آدم ها به جهت غفلت از این امور در فضای مادیات غوطه وریم و عالم رو میدانی برای مسابقه در جمع مال و رسیدن به مقام و موقعیت و بهره مندی از لذتهای دنیایی بحساب آوردیم.
اما در کنار همه اینها، اونچه مسلمه اینه که هر انسانی در زندگی خود هدفی رو دنبال میکنه حتی کسایی که حیرون و سرگردونند بنوعی دنبال هدفی می دون؛ برای این که انسان هدف مناسبی رو برا زندگی انتخاب کنه اول باید ببینه برا چی آفریده شده. کسی تو زندگی در آرامش و سعادته که اهدافش متناسب با هدف از آفرینش باشه . مسلما انتخاب هدف، تمرکز قوا برای رسیدن به هدف و به دست آوردن و به کار انداختن وسیله برای رسیدن به هدف، مهمترین وظیفه ما تو زندگیمونه. بسیارن کسایی که خیال می کنن تو زندگی دنبال هدفند و رسیدن به هدف صحیح رو طلب دارن اما در واقع اینطور نیستن چرا که نه تلاش و کوششی در خور هدف دارن و نه از راهش وارد می شن. تنها راه رسیدن به اهداف صحیح زندگی، سعی در بدست آوردن رضایت خداست . در واقع هدف از زندگی رسیدن به تکامل همه جانبه یعنی تکامل اخلاقی، علمی، روحی، فکری و فرهنگیه که ثمرهء همه اینا رسیدن به حیات أبدیه . و مهم ترین هدف برای زندگی رسیدن به مقام قرب ربوبیه و این مهم امکان نداره مگر بعد از توبه و بازگشت به سوی الله .
نشانهء طلب و خواستن، از این و آن دل برداشتن و در اسارت این و آن باقی نماندن، در ظلمت ها محبوس نبودن، ذوق و شوق و شورو نشاط داشتن، فرصت ها را از دست ندادن، سستی نکردن، تساهل و تسامح در مسائل اعتقادی نداشتن، مشکلات راه را عاشقانه تحمل کردن، سختی ریاضت ها را بر خود هموار نمودن، امروز و فردا نکردن وبالاخره، گوهر بی بازگشت فرصت رو را به رایگان از دست ندادنه .
وصل مطلوب اگر می طلبی طالب باش
تا تو را درد نباشد، به مداوا نرسد
از منظر اسلام، دنیا برای آخرت آفریده شده و اومدن به این دنیا برای کسب آمادگی زندگی جاوید أخرویه است. دنیا محل تجارت، و زراعت آخرت، و محل آزمایشه. خداوند انسان رو آفرید تا او بتونه خودشو به کمال برسونه. رسیدن به کمالات جز با اختیار انسان حاصل نمیشه. یعنی اینطور نیست که کمالی رو بدون طی مسیر و انجام افعال اختیاری به انسان اعطا کنن، چون مرتبه وجودی این کمال پس از افعال اختیاری و آزمایشات فراوان حاصل میشه. پس درواقع خداوند متعال، برای کسب چنین کمالی، محلی رو برای انسان فراهم ساخت. همونطور که میدونیم، خداوند برای اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم(ع) او رو به ذبح فرزندش آزمایش میکنه. و برا إعطای مقام محمود- مقام شفاعت - به پیامبرش او رو امر به نماز شب میکنه.
همونطور که اشاره شد، بندگی خدا که به عنوان هدف آفرینش انسان معرفی شده، هدف میانی و راه رسیدن به هدف نهایی است. هدف نهایی آفرینش انسان بازگشت به سوی خدا و لقاء الله معرفی شده، بنابر این فرصت اندک و راه بسی سخت و دشواره. پس باید در کسب معرفت و تحصیل فضائل اخلاقی و اطاعت و بندگی تمام تلاش را مبذول داشت. از سوی دیگر از لغزشها و خطاها ناامید نشد چرا که خدای رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه رو تا آخرین لحظات برا انسان بازگذاشته .
در کنار عزم و اراده و تلاش در راه بندگی خدا باید از امدادهای غیبی نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهی غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست خدا، هم خود به عنوان یک عمل و عبادت باعث کمال نفس میشه، و هم اجابت اون توفیق افزونتری رو برای انسان در پی خواهد داشت.
جای امید تو زندگی ما کجاست ؟ دعا و امید چه رابطه ای با هم دارن ؟ یه کم فکر کنیم !
بله درسته ! امید نقش مهمی در زندگی و پیشرفت در جنبههای مادی و معنوی بشر داره و اگر امید و آرزو از انسان گرفته بشه، انگیزهای برای زندگی نمیمونه؛ اما اینا رو همه بلدن به قول مولانا :
هین، سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حدو اندازه شود !!
بذارید بحثو با یه حدیث از پیامبر(ص) ادامه بدیم که میفرماید: "امید و آرزو، برای امت من رحمت است. اگر امید نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمیداد و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت".
اما همیشه این مسئله مطرح می شه که امید تا چه حد و اندازه ؟ و مهم تر از اون چه قدر باید به دعایی که می کنیم امیدوار باشیم ! امیرمؤمنان(ع) در این مورد میفرمایند: نباید کارمون به آرزوهای دور و دراز بکشه "از آرزوهای دراز بپرهیزید که زیبایی نعمتهای الهی رو از نظر شما میبره و اونها رو نزد شما کوچک میکنه و به کمی شکر فرا میخوانه".
دیگه اینکه امیدواری نباید جای تلاش و عمل رو بگیره . سوم اینکه نباید اونقدر به رحمت خدا امیدوار باشیم که ترس از خشم و غضب خدا از دلمون بره! مثلا بعضیا بعکس کسانی که یکسره از رحمت خدا نا امید هستن، جدی جدی می گن خدا مارو که دیگه جهنم نمی بره اونجا جای یزید و فرعون و شمر و امثال اونهاست . باید به عرضشون برسونیم که بله ! البته که خدا مارو با اونا یه جا نمیندازه . یه کم بالا پایین داره ولی خوب ... !
و اما در مورد دعا ! دعاهایی که با قوانین طبیعی یا پیش فرض های مسئله جور در نیان قبول نمی شن . این خیلی مسئله ی مهمّیه ! و اصلا خود دعا کلی شرایط برای استجابت لازم داره که حالا بماند .
دعا به آدم آرامش و امنیت خاطر می ده ولی باز هم باید فعالیت خودمونو حفظ کنیم تا ثمر بده . به قول اقای کارل "نیایش را نباید با مرفین همردیف دانست، زیرا نیایش در همان حال که آرامش را پدید می آورد، در فعالیت های مغزی انسانی تحرک درونی و گاه حس قهرمانی و دلاوری ایجاد میکند".
خلاصه با این که دعا خیلی شرط و شروط داره اما موثر ترین عامل برای ایجاد حس امید و کسب موفقیته و حتی ممکنه سرنوشتو تغییر بده البته به شرطی که معنی درست تقدیر رو فهمیده باشیم و از ته دل از هرچیزی غیر خدا قطع امید کنیم !
هزار نقش برآرد زمانه و نبود
یکی چنانکه در آیینه تصورماست
کسی زچون و چرا دم نمیتواند زد
که نقشبند حوادث ورای چون و چرا است
منابع ...
کلمات کلیدی : انسان و زندگی بهتر
نویسنده: حسین(سه شنبه 86/4/19 :: ساعت 5:57 عصر)
استقبال عزیزان از مثلث عشق، موجب شد این بحث رو ادامه بدیم و راه و رسم عاشقی رو با هم مروری کنیم، تا بلکه بخشی از ویژگیهای "عاشق حقیقی" رو بشناسیم؛ با مطالعه منابع مختلف دینی و ذخایر أدبی بنظر میاد عشق جذبه ای است مافوق محبّت، چرا که هر محبّتی ملازم عشق نیست اما هر عشقی با محبت همراهه. عاشق به کسی میگن که لحظه ای از فکر و خیال معشوقش جدا نباشه؛ علاقه، محبّت و هجران معشوق چنان قلب و روح عاشق رو مسخّر میکنه که خواب و خوراک رو ازش میگیره و به چیزی جز معشوق نمی اندیشه و کسی رو جز او نمی بینه. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.
عشق قهّار است و من مقهور عشق چون قمر روشن شدم از نور عشق
انسان تا از خود پرستی، نفس پرستی و بت پرستی کهن و مدرن رها نشه و در منزل "عبودیت و بندگی" آرام نگیره عشق رو نمی فهمه و عاشق نمیشه. حالا باید دید مرام عاشقی و شیدایی چیه؟ و چطور میشه عاشق واقعی شد؟ بیایید با هم چند بند از آیین نامه عاشقی رو مرور کنیم:
1. بندگی: بندگی گوهری است که باطنش خدایی و الهیه " . شرف نبی مکرّم (ص) در بندگی آن بزرگ بود نه در رسالتش، جاده عشّاقی، راه عبودیت و بندگیه. راه و رسم بندگی آموز تا عاشق شوی. سیر و حرکت، زمانی ممکنه که با معرفت و آگاهی، چراغ ایمان در دل روشن بشه. روغن چراغ ایمان هم عمل صالح و ترک گناهه.
2. پیروی از أولیاء حق: عاشق مهجور، چشم به راه پیام معشوق داره و به هر چیزی که به معشوق تعلق داره یا نماینده و پیام رسان اوست، عشق می ورزه؛ او در کلام معشوق میخواند : " ای پیامبر! به مردم بگو: اگر به خدا عشق می ورزید از من پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بداره . آری عشاق، هماره قدم گاه اولیاء او را رصد میکنن.
3. عبادت: عشق وصال داری و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آید؟! زهی خیال باطل ! نشنیده ای که با کلیمش موسی (ع) فرمود: دروغ می گوید کسی که گمان برد خدا را دوست دارد، ولی چون تاریکی شب در آید، خواب را بر حضورم ترجیح دهد".
4.خود شناسی: گام اول در شعله ور شدن آتش عشق، شناخت کمال و جلوه های معشوقه. معرفت الهی، برای اکثر افراد بدون خودشناسی و شناخت تجلیات حق میسر نیست. برا همین خود آگاهی و خود شناسی برترین شناخت ها دانسته شده، علامت این که انسان خود آگاه شده و خود رو شناخته، خدا شناسی او ست که پیامبر اکرم(ص) فرمود: داناترین شما در خودشناسی، خداشناس ترین شماست".
5. ترک گناه: اگه قلب مأمن و مأوای عشقه پس نباید در اون حرامی وارد بشه، چون که صاحبش میزبان معشوقی به نام خدا که خالق هستی است، خواهد بود. نتیجه اینکه عشق خیال نیست، آتشیه که وقتی در دل شعله ور میشه عاشق از تمام حصارهای غیر پرستی بیرون میاد تا جمال محبوبش رو ببینه؛ خانه دل جای دو محبوب نیست ! نمیشه هم خدا و خرما رو با هم دوست داشت ! *
با استفاده از آرشیو واحد پاسخ به سوالات دینی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: http://www.pasokhgoo.ir *
*عشق شهوانی؛ عـشق فیزیکی، پر از جذابیت های ظاهری و جسمی، همون که با یک نگاه یه دل نه صد دل شیفته هم میشن ! معمولا خیلی زود اوج میگیره و سه سوت ته میکشه !!!
* عـشق تـفنّنی؛ بـیـشتـر تو جوونی و خامی به دل یا بهتر بگیم به سر می افته و منظور همین عشق های رمانتیک ! و زودگذره؛ یعنی طرف رو تا لب چشمه بردن و تشنه برگردوندن !
* عشق دوستانه ؛ از اسمش معلومه که تو دوستی ها و همدمی ها بیشتر پیش میاد و معمولا عشّاق صـمـیـمـی و متعهدند و رابطه ها دراز مدت و پایداره ولی بدون انگیزه های شهوانیه !
* عشق منطقی؛ عشقیه که به خاطر منافع مشترک شکل می گیره و مختص افرادیه که نگران آتیه بچه هاشون هستن که طرف پدر یا مادر خوبی برا بچه ها میشه یا نه؟ در واقع این نوع عشق ها تا حدی عقلانی و منطقی هستن اما ... ؟! ؛
* عشق افراطی؛ یا عشق دردسر ساز ! که عاشق این شکلی، دیگه آخر شیفتگی و انحصار طلبیه؛ سرشار از حسادت، که توش از عزت نفس خبری نیست (برای آقایون همون زی زیه خودمون!) معمولا از رابطش ناراضیه و یه جورایی وسواسیه و احساسات مبالغه آمیز و افراطی داره . با یه مویرگ شکافی مختصر این جوری دستگیرمون می شه که اغلب عشق های یه جور تجربه هستن؛ یه مثلثی که صمیمیت، هوس(شهوت) و تعهد سه ضلع شو درست می کنه و بدیهیه که اگه بخوای مثلث میزون و ردیفی داشته باشی باید سه ضلعش با هم متناسب باشن و اندازه ها معتدل باشه .
حالا یه نگاهی هم به جزئیات میندازیم :
تعهد یعنی... سعی در شاداب و با طراوت نگه داشتن یک رابطه، صادق بودن، مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی و وفاداری حتی در سخت ترین شرایط.؛
صمیمیت: نزدیکی در رابطه، رازها و تجربـیات فردی و مشترک که امری فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکیه. نوعی احـساس راحت بودن در کنـار یـار، جرأت بیان عقاید و نقطه نظرات، بـدون واهمه از انتقاد و نکوهش و گوش دادن طرف به اونها؛
هوس و شهوت: احساسات شدید، تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، جاذبه جسمانی، نوعی اشـتـیـاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع موانع وصال. حالا ببینیم اگه این سه عنصر تو یه رابطه عشقی کم و زیاد و یا جابجا بشه چه اتفاقی میفته؟
متتعهد، صمیمی و بی هوس = نیازمند خلاقیت و انگیزه برای شعله ور ساختن مجدد عشق (بدون خـطـر فروپاشی)
مقید و خشک و هوسناک = عذاب آور و گـاهـی اوقـات انـگـیـزه شدیدی آنها را جذب یکدیگر میکنه؛ اما سرانجام به یاس و ناکامی منجر میشه چون نمیتونن با شناخت افکار، علایق و آرزوهای قلبی همدیگه، رابطه شون رو عمیق تر کنن؛
هوسناک، صمیمی و سست پایه = رابطه یک شبه یا عشق رمانتیک، کشش و اشتیاق شدید بدون احساس امنیت از استمرا اون و نتیجه = عشق مایوسانه.
حالا ببینیم از دیگ این آش شلم شوربا ! چی دراومد ؟!
صمیمیت - هوس + تعهد = علاقه
هـوس – صـمـیـمیـت + تعهد = عشق شیدایی
تعهد - صمیمیت – هوس = رابطه احساسی
هوس+صمیمیت+تعهد = عشق کامل و مطلوب
1 - تقویت بنیان خانوداه؛
2 - آموزش صحیح از طریق اولیا و مربیان؛
3 - تقویت باورهاى مذهبى؛
4 - معرفی الگوهای شایسته؛
5 - مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن؛
6 - برقرارى ارتباط صمیمى با جوانان؛
7 - از بین بردن زمینههاى بدحجابى؛
8 - ترویج فرهنگ امر به معروف و نهى از منکر؛
9 - تسهیل امر ازدواج؛
10 - قاطعیت در اجراى قوانین و مبارزه با باندهاى فساد؛
11 - خلق آثار فرهنگى و هنرى؛
12 - جذب جوانان با گفتگوهاى چهره به چهره و پاسخ گویى به شبهات آنان؛
13 - بازشناسى ناهنجارىها و نقاط منحط فرهنگ غرب؛
14 - همخوانى گفتار و رفتار مربیان؛
15 - تکیه بر دعوت عملى و زبان رفتارى؛
16 - سالم سازى محیط .
بنابراین براى حل مسئله بدحجابى، اولین گام رو باید خونواده برداره. والدین فرزندانشون رو از ابتدا با فرهنگ پوشش و حیا آشنا کنن و احکام شرعى و حدود اسلامى رو به اونها بیاموزن. گام دوم رو هم محیط های آموزشى بخصوص تو مقطع ابتدایى و راهنمایى باید بردارن. گام سوم هم بنظر میاد باید توسط محیط اجتماع و فرهنگ عمومى برداشته بشه. وظیفه مسئولان فرهنگی و دلسوزان جامعه به ویژه رسانههاى گروهى مانند صدا و سیما و روزنامهها اینه که با ارائه فیلم، مقاله و غیره، موضوع حجاب رو به صورت فرهنگ دربیارن. عوامل اجرایى هم باید مراقب عناصر فاسد باشن و به پاک سازى محیط بپردازن. افراد عادى و عموم اشخاص نیز با آگاهى از شرایط امر به معروف و نهى از منکر و رعایت آنها در ایجاد زمینه براى تحقق شرایط این فرمان الهى را در جامعه تلاش کنن.
* با استفاده از آرشیو واحد پاسخ به سوالات دینی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: http://www.pasokhgoo.ir
اگه واقعا خوب فکر کنیم می بینیم بدحجابى هم مثل بقیه رفتارای اجتماعی تحت تأثیر یه سری علل و عواملیه که بهبود وضعیت موجود فقط با شناخت و اصلاح اونها عملی خواهد بود بنظر این حقیر مهمترین عوامل بدحجابى تو همین چندتا مورد خلاصه میشن :
1) تربیت ناصحیح خونوادگی: بسیارى از ناهنجاریا ریشه در بىاعتنایى پدر و مادر نسبت به راهنمایی فرزندان و در عوض برخوردهای غلط با اونا داره. دخترای نابالغ اگه توسط والدین برای ورود به مرحله بلوغ راهنمایی نشن، ممکنه به سختى پوشش اسلامى رو بپذیرن. پس باید از کودکى، دختران رو با حجاب آشنا کرد. البته بیشتر با تشویق چرا که اگر غیرت با دوراندیشى و تعقل و صبر همراه نشه، چه بسا نتیجه وارونه بده.
2 - دگرگونى ارزشها: شیوه نگرش افراد به ارزشا تو موضعگیرى اونا تأثیر میذاره. اگه زنى، خودنمایى رو به جاى حجب و حیا، ملاک ارزش گذارى قرار بده و ارزشمند بدونه، طبیعیه که پوشش رو براى خودنمایی میخواد.
3 - الگوهاى ناهنجار: الگو تو رفتار ارتباطی و روانشناسى جایگاه مهمى داره. قدیما که نقش الگوها کمتر بود هویتیابى آسون بود، اما امروزه الگوهاى متنوع و متضادی که رسانهها مبلغ اون هستن، انتخاب راه صحیح رو بر جوونا مشکل کرده برا همین یکى از دلائل بدحجابى، مدگرایى و همرنگ جماعت شدن و دنباله روی از هنرپیشهها و شخصیتهاى مطرح تو رسانههاست.
4 - فقر معنوى: سقوط اخلاقى، بروز ناهنجارى تو جامعه و از جمله بدحجابى، میتونه حکایت از ضعف معناگرایی درباره هستى و انسان، زندگى و در یک کلمه، ضعف ایمان و باور به مبدأ و معاد باشه.
5 - کمبود شخصیت: کمبود محبت و محرومیتهایى که افراد تو خردسالى چشیدن و به عقده حقارت مبتلا شدهاند، اونارو وادار به جبران کمبودهاشون مىکنه تا از این طریق خلأ درونى خود رو پر کنن.
6 - تهاجم فرهنگى دشمن: البته اینم دیگه ثابت شده که از اهداف استعمارگرا و سلطه جوها، زدودن پوشش قشر زنان به منظور هویت زدایى اونهاست.
چون این روزا بحث بد حجابی و نحوه مبارزه با اون داغ و پر تنشه
نکته قابل توجه اینکه در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى زن و مرد ثابت شده که مردها نسبت به محرّکهاى چشمىِ شهوتانگیز از زنها حساس ترند !!!
اسلام بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه رو با لذت جویى جنسى قاطی کرده و اعتدال جنسى رو بهم ریخته، مىخواد لذت جنسى مختص محیط خانواده باشه و اجتماع محیطی برای کار و فعالیت.
* ضرورت پوشش اسلامى در قرآن؛
پوشش اسلامى از احکام ضرورى اسلامه و هیچ مسلمانى نمىتونه به ضرورت حجاب تردید کنه، چون هم قرآن بهش تاکید کرده و هم روایات بسیارى که نشون می ده رعایت حجاب واجبه . پس حجاب به دوران خاصى اختصاص نداره.* و با هجوم فرهنگ باصطلاح مدرنیتیه ! ارزش اون کم رنگ نمیشه. چرا که حجاب نماد یک سبک زندگیه که در صورت تغییر اون از سوى تمدن منحط غربى، میشه تدریجا شاهد فروریختن مرزهاى تعهد و التزام آیینى و عقیدتى بود. چرا که نگرش غرب منشانه از هیچ گونه التزام و تقیّدی که منافى با سود و لذت باشه بر نمىتابه و با حمله به در دسترس ترین سنگرها همچون حجاب، تلاش میکنه مسیر خودش رو برا برداشتن گامهاى بعدى هموار کنه.
برخی از گویندگان و نویسندگان نیّت خود رو در انتقاد از پوشش اسلامی، برتر از اونچه قدرتهاى بزرگ و پیاده نظام فرهنگى اونها در نظر دارن قلمداد میکنن ! اما به نظر میاد که گفتار و نوشتار شون چه بخوان و چه نخوان عملاً اباحهگرى و عدم تقید آیینى را بدنبال داره.
* آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى؛
اولینش اینه که هیجانها و التهاب جنسى کم می شه و دومینشم این که روابط خانوادگى محکمتر و صمیمیت زوجین بیشتر میشه؛ واضحه که با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن ازدواج برای مجردها محدودیت و پایان آزادى و عشق و حال تعریف میشه و متأهلها هی یاد چیزهایی که دارن و ندارن میافتن و خلاصه ... یه وقت دیدی کانون گرم خانواده منجمد شد ! و سومینشم اینکه جامعه منظم میشه و جای هر چیزی معلومه یعنی دختر و پسرى که سر کار و تو دانشگاه به فکر ژیگول بازی باشن دیگه کمتر خیرشون به شریک آیندشون می رسه! البته یه اگر هم داره که بماند ... !!! و بالاخره چهارم اینکه ارزش واقعی زن آشکار می شه . این بحث ادامه داره . . .
*خداوند متعال در آیه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان فرمان مىدهد از چشم چرانى اجتناب کنند و در رعایت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: "قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکى لهم انّ اللَّه خبیر بما یصنعون؛ اى پیامبر! به مردان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته و دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. این کار براى پاکى و پاکیزگى شان بهتر است و خداوند به آن چه مىکنند آگاه است".
وقتی صحبت سپاس گزاری به میون میاد بعد از خدا آدم با انصاف یاد پدر و مادرش میکنه که چه قدر براش زحمت کشیدن و برای بزرگ شدنش خون دل خوردن . گذشته از این، عقل و آموزه های دینی هم تشکر و قدردانی از کسی رو که ولی نعمت انسان باشه، لازم و پسندیده میدونه؛ پدر و مادر سمبل محبت و احسان به فرزندانند و از جان و مال خودشون برا پرورش اونا مایه میذارن؛ واقعا حقی که پدر و مادر در هستی و حیات فرزند خود دارن قابلجبران نیست. بنابراین والدین، سزاوارترین انسانها برای بهترین احترام، قدرشناسی، محبت و اطاعت هستند. قرآن در آیات مختلف به مهربانی با پدر و مادر سفارش کرده و در روایات نگاه به سیمای پدر و مادر از روی مهربانی رو عبادت شمرده مثلا در قرآن فرموده:
"خدای تو حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی نمایید".[1]
پیامبر (ص) فرمود: "خشنودی خداوند در گرو خشنودی والدین و خشم او در گرو خشم والدین است".[2]
خداوند فرموده: " بر والدین فریاد مزن؛ با آنان در گفتار نرم باش و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر". [3]
امام زین العابدین (علیهالسلام) در حق مادر میفرماید: " بدان! او به گونهای تو را حمل کرد که کسی دیگری را چنین حمل نکرده و چنان ثمرهای از قلبش به تو داده که کسی به دیگری نمیدهد. او با وجود گرسنگی تو را سیر و با وجود تشنگی تو را سیراب کرد؛ تو را پوشاند، در حالی که خود برهنه بود... تو نمیتوانی سپاس او را به جای آری، مگر به یاری و توفیق الهی"
هر چند والدین رفتار صحیحی با ما نداشته باشن، نه تنها مجاز به مقابله نیستیم، بلکه موظف به تکریم و کسب رضایت اوناییم!!! در تاریخ آمده است که فردی خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: پدر و مادری دارم که با آن ها رابطه خوبی دارم، ولی آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم! حضرت فرمود: در این صورت خداوند هم تو را ترک خواهد کرد؛ مرد عرض کرد: پس چه کنم؟ حضرت فرمود: کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای و با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن و از کسی که به تو ستم کرد، درگذر؛ اگر چنین کنی، خداوند سبحان پشتیبان تو خواهد بود. [4]
بر اساس روایات قطع ارتباط یا برخورد خشم آلود با ارحام و خویشان به خصوص پدر و مادرامون کمترین اثرش تو دنیا اینه که باعث فقر شدید، افتادن بدام اشرار !!! کوتاه شدن عمر!! مرگ ناگهانی و نابهنگام می شه (حالا خود دانیم !!!) . در آخرت هم چنان از رحمت الهی دور می شیم که بوی بهشت (که از مسافت هزار سال راه به مشام می رسه!!!)، زبونم لال ممکنه به مشام ما نرسه خلاصه الکی دلمونو صابون نزنیم.
اما یه چیزی که بیشتر جوونا ازش ناراحتن و در بعضی موارد دلیل بدرفتاری با والدینشونه اینه که بعضی پدر و مادرها به جوونا اون قدر که بایدتوجه نمیکنن . البته واضحه که هر کسی بچه شو دوست داره؛ ولی بعضی چیزها موجب میشه والدین رو کمک بچه ها زیاد حسابی باز نکنن و اونا از فیض کمک محروم بشن، مثلاً :
1 – ابراز ناتوانی؛ گاهی پدر و مادر خیلی به یاری بچه هاشون نیاز دارن، ولی به خاطر ابراز ناتوانی و ترس از خراب کاری ازشون کمک نمیگیرن؛ باید فرزندان با خلاقیت، جدیت و دقت، سعی کنن خودی نشون بدن. بابا خدا وکیلی بعضی از ما انگار حواسمون نیست که خیلی وقته فقط مصرف کننده ایم ؟!
2 - بی توجهی فرزندان به برخی کارها؛ بعضی گل دختر، شاه پسرا ! تو کارها کمک که نمی کنن هیچ، تازه دردسر ساز هم هستن!! که این دیگه خیلی نامردیه !
3 - ناآگاهی برخی والدین نسبت به این که به وقتش باید از جوونا مسئولیت و کار بخوان؛ از رسول خدا(ص) روایت شده که: فرزند در هفت سال اول، در حکم آقا است و باید پدر و مادر با عطوفت، بزرگواری فرزندان خردسال رو تربیت کنن. در هفت سال دوم باید پدر و مادر بچه رو به کار و تلاشی در توان فرزند طلب نمایند. در هفت سال سوم ضمن مشورت با جوان و مطالبه کارهای مهم تر به او مسئولیت هایی با نظارت خودشان بدهند که جوان احساس غرور و شادمانی کرده و خود را برای اداره زندگی مستقل آماده کند".[5]
حالا هی الکی بچه ها با پدر مادرا جنگ و دعوا کنن ! بابا مشکلی نیست ، سوء تفاهم شده!!!
اما در مورد حد و مرز اطاعت جالبه بدونیم که اطاعت از پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ تا جایی واجبه که دستور به گناه و خلاف شرع ندن. اما فرمان به محرّمات و نهى اونا از واجبات قابل اطاعت و احترام نیست ( خداییش دیگه !)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اطاعت از مخلوق (هر کس که باشد) در انجام معصیت الهى پذیرفتنى نیست". پس مخالفت با پدر و مادر در صورتی که خاطرشونو آزرده کنه و قلبشونو بشکنه حرام و گناه کبیره است .
راستی یه راه در رو هم برای بعضی موارد داریم!!! اگر کارى که موجب أذیت والدین می شه در صورتی انجام بگیره که از پدر و مادر مخفى بمونه، یا رضایتشون کسب شده باشه ، إشکال نداره .[6]
راستی که ما انسانها موجودات عجیبی هستیم ! با اینکه تقریبا تمامی ادیان و مذاهب آسمانی و زمینی بنوعی نسبت به وسوسه های نفسانی و فریب شیطان هشدار دادن !!! اما اغلب ما اونطور که باید موضوع رو جدی نمیگیریم ! درسته که تو وجود ما غرایز و امیال گوناگونى وجود داره که همه اونها براى یه زندگی با نشاط لازمه اما بشرطی که حد و حدودی در کار باشه حالا اگه بر وجود انسان حاکم بشن و زمام اختیار را از او بگیرن، میشه نفس پرستی، که طبق آموزه های دینی، از بت پرستى هم خطرناک تره ! میگن گمراه ترین انسان کسیه که تمایلات خودش رو را با هدایت هاى الهى پیوند نزده باشه. اونچه مسلمه اینه که: هوى پرستى نه همراه دینه و نه موافق عقل ! ما باید آرزوهاى خودمونو قدری کنترل کنیم. حتی علم اخلاق هم در واقع میخواد راه کنترل و هدایت غرایز رو به ما بیاموزه، بنا بر اونچه از منابع دینی بر میاد هر کدوم از ما توانایى کنترل رو داریم چون خداوند متعال به ما اراده و اختیار داده و راه خیر و شرّ رو بهمون نشون داده؛ و حالا این ماییم که باید بااختیار و آزادى راه رو انتخاب کنیم؛ اما برای این کار بزرگ با چه طرح و برنامه ای باید وارد عمل بشیم؟ کسانی که موفق شدن از این وادی سخت، سالم به سر منزل برسن گفتن: قبل از هرچیز باید تک های دشمن مهار بشه و در مرحله بعدی اونو به عقب نشینی وادار کرد و در گامهاى نهایى به اسارتش کشید! در اینجا مهمترین اقداماتی که میتونه تو این سه عملیات به ما کمک کنن رو با استفاده از متون دینی مروری میکنیم:
1- نگهبانى و مراقبت: چرا که نه؟! آخه مگه شیطون با جون ما سر و کار نداره ؟ هر عقل سلیمی هم اینو تشخیص میده که باید از جونمون حراست کنیم. اما چطوری؟ آهان! کارسازترین راههای مراقبت عبارتند از:
تقوا پیشگى: قرآن مجید تقوا رو لباس جان آدم مى دونه که به خوبى اونو مى پوشونه و حفظ مى کنه: "لباس التّقوى ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است".[1] امام على(ع) تقوا را دژى نفوذ ناپذیر معرفی می کنه که رخنه در آن ممکن نیست!!! [2]
کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهاى ورودى به قلب اند. پس باید اینارو پایید.
محاسبه: بعد از کنترل نوبت به حسابرسی مى رسه، یعنى براى جبران ضعفها و برنامه ریزى براى آینده ارزیابى لازمه.
2- واکنش مناسب: باید در برابر هر وسوسهاى واکنش مناسبی از خودمون نشون بدیم. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: "دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است ! پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند تو مُرد ! به خود بگو: زندگان براى مردن آفریده شدهاند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت ! بگو: ستایش خداى را که مى دهد و مى گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم مى کنند ! ولى تو ستم نمى کنى بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکى مى کنى؟! بگو: گناهان من بیش از نیکىهاى من است !!! اگر آمد و گفت: چه قدر نماز مى گزارى؟! بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است !!! اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش مى کنى؟! بگو: آن قدر که مى گیرم از آن چه مى بخشم زیادتر است ! اگر گفت: چه قدر به تو ستم مى کنند؟! بگو: من بیشتر ستم کردهام. اگر گفت: چه قدر براى خدا کار مى کنى؟! بگو: چه بسیار معصیتها کردهام".[3]
3- پناهندگی: وقتی صدای آژیر خطر هجوم وسوسههاى شیطان رو شنیدیم، معنا و مفهومش این خواهد بود که سریعاً محل گناه را ترک کرده به پناهگاه امنی برویم!!! حالا این پناهگاه همون توجه به خدا و مددجویی از اوست. قرآن مجید مى فرماید: "اگر از شیطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنواى دانا است".[4]
4- تجهیز به سلاح دفاعی: تو میدون جنگ، باید همواره مسلح بود. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کارى که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله مى گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟! گفتند: آرى؛ فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه مى کند و صدقه، کمرش را مى شکند. دوستى براى خدا و کمک براى عمل صالح، پشت او را قطع مى کند و استغفار، بند دلش را مى برد".[5]
5- دام شناسی!!! یکى از دامهاى خطرناک و خوش آب و رنگ شیطان، عشق به دنیاست. امام على(ع) مى فرماید: "از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است".[6] یکی دیگش هواپرستیه ، چون تا شیطان پایگاهى تو وجود انسان نداشته باشه، قدرت وسوسه نخواهد داشت. تنها راه نفوذ شیطان خواستههاى نفسانى خود آدماست ! خدا تو قرآن به شیطان مى فرماید: "تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند". دو تا دیگه از دامهاى این موجود ، زن و غضبه . امام على(ع) مى فرماید: "براى شیطان کمندى بزرگتر از خشم و زن نیست". [7] بهتره تا فیمینیسم ها چیزی نگفتن بگیم که : منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور اینه که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با او و جذابیتى که تو وجودش هست ، شیطان مردم رو میفریبه ! همونطور که با زرق و برق دنیا که ذاتاً بد نیست، این کارو می کنه .
چندتا چیز دیگه هم برای این که دیگه یه دفعه ضربه فنیش کنیم :
1- همیشه با وضو بودن و زبان رو به ذکر "لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظیم" و دیگر اذکار عادت دادن؛
2- دوری از بیکارى، تنهایى و عوامل وسوسهانگیز؛
3- عادت به مثبت اندیشی؛
4- مطالعه و فکر کردن در مورد خدا و قیامت ؛
5- زیارت منظم اهل قبور، فکر آخر عاقبتمون و حال و روز پس از مرگ !
6- شرکت در مراسم دینى و خوندن نماز عاشقانه، با حال و حضور قلب *
کلمات کلیدی : انسان و زندگی بهتر
نویسنده: حسین(یکشنبه 86/1/26 :: ساعت 12:11 صبح)