وقتی صحبت سپاس گزاری به میون میاد بعد از خدا آدم با انصاف یاد پدر و مادرش میکنه که چه قدر براش زحمت کشیدن و برای بزرگ شدنش خون دل خوردن . گذشته از این، عقل و آموزه های دینی هم تشکر و قدردانی از کسی رو که ولی نعمت انسان باشه، لازم و پسندیده میدونه؛ پدر و مادر سمبل محبت و احسان به فرزندانند و از جان و مال خودشون برا پرورش اونا مایه میذارن؛ واقعا حقی که پدر و مادر در هستی و حیات فرزند خود دارن قابلجبران نیست. بنابراین والدین، سزاوارترین انسانها برای بهترین احترام، قدرشناسی، محبت و اطاعت هستند. قرآن در آیات مختلف به مهربانی با پدر و مادر سفارش کرده و در روایات نگاه به سیمای پدر و مادر از روی مهربانی رو عبادت شمرده مثلا در قرآن فرموده:
"خدای تو حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی نمایید".[1]
پیامبر (ص) فرمود: "خشنودی خداوند در گرو خشنودی والدین و خشم او در گرو خشم والدین است".[2]
خداوند فرموده: " بر والدین فریاد مزن؛ با آنان در گفتار نرم باش و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر". [3]
امام زین العابدین (علیهالسلام) در حق مادر میفرماید: " بدان! او به گونهای تو را حمل کرد که کسی دیگری را چنین حمل نکرده و چنان ثمرهای از قلبش به تو داده که کسی به دیگری نمیدهد. او با وجود گرسنگی تو را سیر و با وجود تشنگی تو را سیراب کرد؛ تو را پوشاند، در حالی که خود برهنه بود... تو نمیتوانی سپاس او را به جای آری، مگر به یاری و توفیق الهی"
هر چند والدین رفتار صحیحی با ما نداشته باشن، نه تنها مجاز به مقابله نیستیم، بلکه موظف به تکریم و کسب رضایت اوناییم!!! در تاریخ آمده است که فردی خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: پدر و مادری دارم که با آن ها رابطه خوبی دارم، ولی آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم! حضرت فرمود: در این صورت خداوند هم تو را ترک خواهد کرد؛ مرد عرض کرد: پس چه کنم؟ حضرت فرمود: کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای و با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن و از کسی که به تو ستم کرد، درگذر؛ اگر چنین کنی، خداوند سبحان پشتیبان تو خواهد بود. [4]
بر اساس روایات قطع ارتباط یا برخورد خشم آلود با ارحام و خویشان به خصوص پدر و مادرامون کمترین اثرش تو دنیا اینه که باعث فقر شدید، افتادن بدام اشرار !!! کوتاه شدن عمر!! مرگ ناگهانی و نابهنگام می شه (حالا خود دانیم !!!) . در آخرت هم چنان از رحمت الهی دور می شیم که بوی بهشت (که از مسافت هزار سال راه به مشام می رسه!!!)، زبونم لال ممکنه به مشام ما نرسه خلاصه الکی دلمونو صابون نزنیم.
اما یه چیزی که بیشتر جوونا ازش ناراحتن و در بعضی موارد دلیل بدرفتاری با والدینشونه اینه که بعضی پدر و مادرها به جوونا اون قدر که بایدتوجه نمیکنن . البته واضحه که هر کسی بچه شو دوست داره؛ ولی بعضی چیزها موجب میشه والدین رو کمک بچه ها زیاد حسابی باز نکنن و اونا از فیض کمک محروم بشن، مثلاً :
1 – ابراز ناتوانی؛ گاهی پدر و مادر خیلی به یاری بچه هاشون نیاز دارن، ولی به خاطر ابراز ناتوانی و ترس از خراب کاری ازشون کمک نمیگیرن؛ باید فرزندان با خلاقیت، جدیت و دقت، سعی کنن خودی نشون بدن. بابا خدا وکیلی بعضی از ما انگار حواسمون نیست که خیلی وقته فقط مصرف کننده ایم ؟!
2 - بی توجهی فرزندان به برخی کارها؛ بعضی گل دختر، شاه پسرا ! تو کارها کمک که نمی کنن هیچ، تازه دردسر ساز هم هستن!! که این دیگه خیلی نامردیه !
3 - ناآگاهی برخی والدین نسبت به این که به وقتش باید از جوونا مسئولیت و کار بخوان؛ از رسول خدا(ص) روایت شده که: فرزند در هفت سال اول، در حکم آقا است و باید پدر و مادر با عطوفت، بزرگواری فرزندان خردسال رو تربیت کنن. در هفت سال دوم باید پدر و مادر بچه رو به کار و تلاشی در توان فرزند طلب نمایند. در هفت سال سوم ضمن مشورت با جوان و مطالبه کارهای مهم تر به او مسئولیت هایی با نظارت خودشان بدهند که جوان احساس غرور و شادمانی کرده و خود را برای اداره زندگی مستقل آماده کند".[5]
حالا هی الکی بچه ها با پدر مادرا جنگ و دعوا کنن ! بابا مشکلی نیست ، سوء تفاهم شده!!!
اما در مورد حد و مرز اطاعت جالبه بدونیم که اطاعت از پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ تا جایی واجبه که دستور به گناه و خلاف شرع ندن. اما فرمان به محرّمات و نهى اونا از واجبات قابل اطاعت و احترام نیست ( خداییش دیگه !)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اطاعت از مخلوق (هر کس که باشد) در انجام معصیت الهى پذیرفتنى نیست". پس مخالفت با پدر و مادر در صورتی که خاطرشونو آزرده کنه و قلبشونو بشکنه حرام و گناه کبیره است .
راستی یه راه در رو هم برای بعضی موارد داریم!!! اگر کارى که موجب أذیت والدین می شه در صورتی انجام بگیره که از پدر و مادر مخفى بمونه، یا رضایتشون کسب شده باشه ، إشکال نداره .[6]
راستی که ما انسانها موجودات عجیبی هستیم ! با اینکه تقریبا تمامی ادیان و مذاهب آسمانی و زمینی بنوعی نسبت به وسوسه های نفسانی و فریب شیطان هشدار دادن !!! اما اغلب ما اونطور که باید موضوع رو جدی نمیگیریم ! درسته که تو وجود ما غرایز و امیال گوناگونى وجود داره که همه اونها براى یه زندگی با نشاط لازمه اما بشرطی که حد و حدودی در کار باشه حالا اگه بر وجود انسان حاکم بشن و زمام اختیار را از او بگیرن، میشه نفس پرستی، که طبق آموزه های دینی، از بت پرستى هم خطرناک تره ! میگن گمراه ترین انسان کسیه که تمایلات خودش رو را با هدایت هاى الهى پیوند نزده باشه. اونچه مسلمه اینه که: هوى پرستى نه همراه دینه و نه موافق عقل ! ما باید آرزوهاى خودمونو قدری کنترل کنیم. حتی علم اخلاق هم در واقع میخواد راه کنترل و هدایت غرایز رو به ما بیاموزه، بنا بر اونچه از منابع دینی بر میاد هر کدوم از ما توانایى کنترل رو داریم چون خداوند متعال به ما اراده و اختیار داده و راه خیر و شرّ رو بهمون نشون داده؛ و حالا این ماییم که باید بااختیار و آزادى راه رو انتخاب کنیم؛ اما برای این کار بزرگ با چه طرح و برنامه ای باید وارد عمل بشیم؟ کسانی که موفق شدن از این وادی سخت، سالم به سر منزل برسن گفتن: قبل از هرچیز باید تک های دشمن مهار بشه و در مرحله بعدی اونو به عقب نشینی وادار کرد و در گامهاى نهایى به اسارتش کشید! در اینجا مهمترین اقداماتی که میتونه تو این سه عملیات به ما کمک کنن رو با استفاده از متون دینی مروری میکنیم:
1- نگهبانى و مراقبت: چرا که نه؟! آخه مگه شیطون با جون ما سر و کار نداره ؟ هر عقل سلیمی هم اینو تشخیص میده که باید از جونمون حراست کنیم. اما چطوری؟ آهان! کارسازترین راههای مراقبت عبارتند از:
تقوا پیشگى: قرآن مجید تقوا رو لباس جان آدم مى دونه که به خوبى اونو مى پوشونه و حفظ مى کنه: "لباس التّقوى ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است".[1] امام على(ع) تقوا را دژى نفوذ ناپذیر معرفی می کنه که رخنه در آن ممکن نیست!!! [2]
کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهاى ورودى به قلب اند. پس باید اینارو پایید.
محاسبه: بعد از کنترل نوبت به حسابرسی مى رسه، یعنى براى جبران ضعفها و برنامه ریزى براى آینده ارزیابى لازمه.
2- واکنش مناسب: باید در برابر هر وسوسهاى واکنش مناسبی از خودمون نشون بدیم. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: "دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است ! پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند تو مُرد ! به خود بگو: زندگان براى مردن آفریده شدهاند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت ! بگو: ستایش خداى را که مى دهد و مى گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم مى کنند ! ولى تو ستم نمى کنى بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکى مى کنى؟! بگو: گناهان من بیش از نیکىهاى من است !!! اگر آمد و گفت: چه قدر نماز مى گزارى؟! بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است !!! اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش مى کنى؟! بگو: آن قدر که مى گیرم از آن چه مى بخشم زیادتر است ! اگر گفت: چه قدر به تو ستم مى کنند؟! بگو: من بیشتر ستم کردهام. اگر گفت: چه قدر براى خدا کار مى کنى؟! بگو: چه بسیار معصیتها کردهام".[3]
3- پناهندگی: وقتی صدای آژیر خطر هجوم وسوسههاى شیطان رو شنیدیم، معنا و مفهومش این خواهد بود که سریعاً محل گناه را ترک کرده به پناهگاه امنی برویم!!! حالا این پناهگاه همون توجه به خدا و مددجویی از اوست. قرآن مجید مى فرماید: "اگر از شیطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنواى دانا است".[4]
4- تجهیز به سلاح دفاعی: تو میدون جنگ، باید همواره مسلح بود. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کارى که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله مى گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟! گفتند: آرى؛ فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه مى کند و صدقه، کمرش را مى شکند. دوستى براى خدا و کمک براى عمل صالح، پشت او را قطع مى کند و استغفار، بند دلش را مى برد".[5]
5- دام شناسی!!! یکى از دامهاى خطرناک و خوش آب و رنگ شیطان، عشق به دنیاست. امام على(ع) مى فرماید: "از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است".[6] یکی دیگش هواپرستیه ، چون تا شیطان پایگاهى تو وجود انسان نداشته باشه، قدرت وسوسه نخواهد داشت. تنها راه نفوذ شیطان خواستههاى نفسانى خود آدماست ! خدا تو قرآن به شیطان مى فرماید: "تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند". دو تا دیگه از دامهاى این موجود ، زن و غضبه . امام على(ع) مى فرماید: "براى شیطان کمندى بزرگتر از خشم و زن نیست". [7] بهتره تا فیمینیسم ها چیزی نگفتن بگیم که : منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور اینه که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با او و جذابیتى که تو وجودش هست ، شیطان مردم رو میفریبه ! همونطور که با زرق و برق دنیا که ذاتاً بد نیست، این کارو می کنه .
چندتا چیز دیگه هم برای این که دیگه یه دفعه ضربه فنیش کنیم :
1- همیشه با وضو بودن و زبان رو به ذکر "لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظیم" و دیگر اذکار عادت دادن؛
2- دوری از بیکارى، تنهایى و عوامل وسوسهانگیز؛
3- عادت به مثبت اندیشی؛
4- مطالعه و فکر کردن در مورد خدا و قیامت ؛
5- زیارت منظم اهل قبور، فکر آخر عاقبتمون و حال و روز پس از مرگ !
6- شرکت در مراسم دینى و خوندن نماز عاشقانه، با حال و حضور قلب *
کلمات کلیدی : انسان و زندگی بهتر
نویسنده: حسین(یکشنبه 86/1/26 :: ساعت 12:11 صبح)
مدتیه که میخوام درباره لزوم شناخت و دقت در معیارها و ملاکهای ازدواج و انتخاب همسر، گپی دوستانه داشته باشم و دنبال یه شرایط زمانی مناسب بودم که موسم جشن های ولادت و پیوندهای مبارک رسید؛ بنظر میاد وقتشه تا تنور گرمه نون رو بچسبونیم ! اجازه بدین بی مقدمه بگم که بسیاری ازمشکلات و اختلافات زندگی مشترک بخاطر خطا در شناخت و نحوه انتخاب درست همسر هست که برخی از اونها ناشی از عدم بکار گیری ملاکهای صحیحه و بخشی هم ریشه در نارسایی روش های سنتی در شناخت بهتر طرفین از یکدیگر داره. لازمه بدونیم که نظر اسلام در این موارد کلی است یعنی در احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) و برخی کتابها، ملاکها و صفات مورد نظر در این باره به دو بخش قابل تقسیم هستند: الف) معیارهایی که رکن و اساس یک زندگی سعادتمندانه بشمار می آیند؛ ب) ملاکهایی که برای بهتر و کاملتر شدن زندگی بوده و بیشتر سلیقه ای هستند.
اولین معیار اساسی در انتخاب همسر تدیّن است یعنی علاقه و گرایش به اسلام و الگو گیری از اهل بیت (علیهم السلام) در تقوا، آبروداری، عدم اسراف، عفت، حجاب، نجابت، حیا ، و معمولا انسان دیندار با همسر بی دین کنارنمیاد و یه جاهایی به مشکل برمی خورن چون بی دینی و لا ابالی گری تو کت مؤمن نمی ره!
دوم؛ اخلاق نیک، یعنی طرفین اهل لجاجت و یکدندگی، تکبر، بی ادبی، بی وفایی، کینه توزی، سوءظن، سبکی و هرزگی، کم ظرفیتی و ... نباشن و در عوض: اهل خوش زبانی، خوش خلقی، حقپذیری، تواضع، راستگویی، وقار، بردباری، محبت، گذشت، أدّب، شجاعت، وفاداری و قناعت باشن یا حداقل از این صفات بی نصیب نباشن.
سوم؛ شرافت خانوادگی، منظور شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست بلکه منظور نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین هست، این مورد از این جهت اهمیت داره که ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و ایجاد یک نسل .
چهارم؛ برخورداری از عقل، چیزی که خداوند رحمان با اون پرستش و عبادت میشه و بهشت با اون بدست میاد[1].
پنجم برخورداری از سلامت جسمی و روحی؛
ششم؛ زیبایی، که یک امتیاز محسوب میشه و در شیرینی و سعادت زندگی زناشویی تأثیر به سزایی داره که البته یه مساله سلیقه ایه .
هفتم؛ با سواد بودن یا تناسب سطح علمی و سواد و تحصیلات .
هشتم؛ کفو همدیگه بودن که عبارت است از همتایی و سنخیت در دین ، ایمان ، فرهنگ ، فکر ، اخلاق ، تحصیلات علمی ، سن و وضعیت مالی. البته ممکنه در مواردی رعایت بعضی از این معیارها مقدور نشه و استثناهایی وجود داشته باشه؛ بهر حال اونچه در ازدواج مهمه شناخت و تفاهم هست نه سختگیری های بی مورد.
تذکر چند نکته:
نکته اول؛ داشتن همسر زیبا یک امتیازه و فقدان این امتیاز گاهی موجب میشه عدهای که ظاهر همسرشونو نمی پسندند، با بهانه جویی و ایراد به طور ناخواسته اونو آزار بدن ! یا حتی بعد از ازدواج دل به دیگری بدن! و شاید به همین دلیل تو روایات به همسران سفارش شده است که خود را برای هم بیارایند و همدیگرو ارضاء کنند تا از انحرافات و مفاسد مصون بمونن . اما باید توجه داشت که زیبایی حلاّل همه مشکلات نیست و خیال نشه هر کسی همسر زیبا داره، حتماً در آغوش خوشبختی آرمیده ! نیازی به ارائه سند و آمار نیست بهر حال زیبایی امری نسبیه و بستگی داره با چه دید و از کدوم منظر به همسر نگاه بشه. نکته دوم؛ در انتخاب همسر، ایده آل گرایی و مطلق گرایی را باید کنار گذاشت. همسری که از هر جهت ایده آل و باب میل انسان باشه و همه ویژگی ها و ملاک ها را در حد عالی داشته باشه، اغلب دست نیافتنیه. " فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست؟! " نکته سوم؛ کسی که بدنبال همسر با ایمان، تقوا، اخلاق نیک، اصالت خانوادگی و زیبایی ظاهری درحد عالی هست، باید ببینه آیا خودش از چنین ویژگی هایی در حد عالی برخورداره؟! به هر حال زیبایی ظاهر ملاک درجه دومه و اگر معیارهای اصلی و اوّلی در حد مطلوب و زیبایی مورد پسند باشه، پیشنهاد ازدواجو باید پذیرفت. از نظر طبیعی و با توجه به روحیات زن و مرد، مسئله زیبایی همسر برای مرد مهم تره. چیزی که بیشتر برای زن مهمه، شخصیت، جایگاه، رفتار، درجه محبت و عشق او نسبت به همسره و زیبایی ظاهر در مرتبه بعدی قرار داره[2]. خلاصه خوبه که با چشم دل دنبال نیمه گمشده وجودمون بگردیم مثل خدا بیامرز مجنون که در جواب عیبجویی لیلی گفت:
اگر در دیده ی مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
تو کی دانی که لیلی چون نکوییست کزو چشمت همین بر زلف و موییست
کسی کو را تو لیلی کرده ای نام نه آن لیلیست کزمن برده آرام
[1] . امام صادق(علیه السلام)
[2] . با استفاده از آرشیو واحد پاسخ به سوالات دینی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: http://www.pasokhgoo.ir
سلام! سال نو مبارک ! امیدوارم سال خوب و پربرکتی داشته باشیم و چشممون به جمال نورانی حضرت ولی عصر (عج) روشن بشه ! همونطور که کم و بیش میدونیم ایرانیان باستان، ایام عید نوروز رو با شکوه زیادی همراه با راز و نیاز و دعا و مراسم ویژه در بهار (رستاخیز طبیعت) جشن میگرفتند. حالا ما چه برنامه ای برای ایام نوروز داریم ؟ سفری دورنی؟! ایرانگردی ؟ دور دنیا با اینترنت ؟!!! گردش در طبیعت؟ بازی و سرگرمی؟! شاید هم مثل بعضی پشت کنکوری ها سیری در کتابها ؟! خوبه در کنار همه اینها کمال استفاده رو هم از نعمت های طبیعی(آجیل و میوه و ...) ببریم !!! از شوخی گذشته چه طور میشه تفریحاتی خوب و سالم داشت؟ تا از ملالت کارهای یکنواخت و خسته کننده خلاص بشیم ؟ و زمینه استفاده از فعالیت ها برامون بیشتر فراهم بشه ؟
خوب حالا برای برای گرفتن جواب این سوالا سری به احادیث ائمه اطهار(ع)می زنیم . مثلاً در مورد استفاده از وقت امام رضا(ع) ساعات روز رو به چهار بخش تقسیم کرده اند: عبادت ، تأمین معاش، معاشرت با "دوستان مورد اطمینان !" تفریح و سفر؛ و فرمود: "از مسرت و نشاط ساعت تفریح، نیروی انجام وظایف، در ساعات دیگر را تأمین کنید". [1] و فرمود: "از لذایذ دنیوی حلال نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید، و از آن در امر اداره زندگی بهره گیرید".[2] پس تفریح ، اتلاف وقت، بی بند و باری و آلودگی به مفاسد اجتماعی نیست، بلکه در واقع عاملی برای جلوگیری از تبهکاری و ناهنجاری های اجتماعی و تأمین سلامت جسمی و روانیه . اما چه تفریحاتی ؟!
مسافرت! حضرت علی(ع) فرمود:" برای نیل به تعالی از وطن خود دور شوید؛" "مسافرت پنج فایده داره: انبساط روح، تأمین معاش، علم آموزی، ادب آموزی و دوستی با خوبان.[3]" شرکت در اردوها که معمولاً جوانان با دوستان و همسالان خود در آن شرکت می کنن، از اهمیت ویژه ای برخورداره بشرطی که حد اقل یکی از این فایده ها از توش در بیاد.
در سفارشات پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) آمده که: "سزاوار است انسان برای تفریح و جلب لذایذ مباح، مسافرت نماید. " و در جای دیگر فرمود: "مسافرت کنید تا سالم بمانید. "
کسانی که برای رفع خستگی به مسافرت میرن، از نشاط و شادابی بیشتری برخوردارن. سفر موجب آشنایی با محیط های مختلف اجتماعی، مشاهده مناظر متنوع طبیعی، باعث رفع خستگی و رشد فکری آدم میشه. نگید که اینارو همه میدونن و مشکل هزینه ها رو باید حل کرد! چرا که هستند بسیاری که فرهنگ استفاده صحیح از توان مالی رو ندارن!
ورزش! تو شرایط زندگی ماشینی علاوه بر جنبه تفریحی و نشاط، برای حفظ سلامتی ضرورت داره . شاید به همین جهت اسب دوانى و تیراندازى و شنا کردن از جمله ورزش هایى است که مورد توجه پیشوایان اسلام قرار گرفته. و پیامبر (ص)، شخصا در مسابقه اسب دوانى شرکت مى کردن و با اعطاء جوایز به این ورزش ها تشویق می فرمودن . فرهنگ ورزش و استفاده از تفریحات سالم باید از طریق متولیان مربوطه، ترویج بشه و افراد خیّرخواه و نیکوکار به تقویت این امور راهنمایی بشن.
مطالعه! اگر با ذوق و اشتیاق همراه باشه _ مثل مطالعه کتابهای درسی !! _ لذت بخش و نشاط آور میشه. امام علی(ع) فرمود: "با مطالب حکیمانه، نوین و شگفت، جان هاى خود را نشاط دهید زیرا روان هم مانند بدن خسته مى شود. "[4]
دید و بازدید! این یکی که معمولاً در رفت و آمدهای فامیلی، مخصوصا تو ایام نوروز صورت می گیره، موجب شادمانی می شه؛ امام صادق(ع) فرمود:" دید و بازدید، خانه ها را آباد و عمر را دراز نماید، هر چند دوطرف از نیکان نباشند. " نظر روان شناسان اجتماعی هم اینه که حضور در صحنه اجتماع و معاشرت های جمعی، عامل مهم دوری از انزواگرایی و افزایش شادابیه .
[1] بحارالانوار، ج 75، ص 346.
[2] همان .
3 محمد تقی فلسفی، جوان، ج 1، ص 447.
وسائل الشیعه، ج 15، ص 194 [4.
طبق بررسیهای "هر از گاهی" که نتایجش بیشتر تو بولتنهای خصوصی ارائه میشه ! و گاهی هم به عموم درز میکنه ! کم و بیش در جریان وضعیت اسفبار چت رووم ها علی الخصوص از نوع ایروونیش قرار میگیریم، از جمله اینکه درصد بالایی از بروبچ این مملکت برای ارتباط با جنس مخالف و بعضی هم (گلاب به روتون ! ) برای لاس زدن ! و ردو بدل کردن الفاظ سکسی چت میکنن ! و درصد قابل توجهی از فضای گفتاری، نوشتاری و تصویری روومها رو این وضعیت اشغال کرده که البته برای اونایی که بیشتر با یاهو مسنجر بویژه پرشین چت سرو کار دارن دور از چشم و گوش نیست !
درسته که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایزه و در بسیاری از رفتارهای انسانی به شکل های مختلف ظهور و بروز داره. اما باید توجه داشت که استفاده های مجازی و غیر اخلاقی از امثال چت، ما رو تو دنیای واقعیمون دچار مشکل میکنه و موجب آسیب روانی به دیگران و فروپاشی درونی خودمون میشه.
برخی معتقدند که محیط چت جایی هست که انسان خودش رو خالی می کنه که این موضوع میتونه خوب باشه یا بد؛ بعضی هم معتقدند که چت به این شیوه ای که امروزه در بین جوانان رواج داره موثرترین راه برای نابود کردن وقت، انرژی، اخلاق و ارزشهای اعتقادی او نهاست !
بنظر میاد معضلات چت و اینترنت چیزی نیست که یک نفر یا گروهی از نخبهگان فرمولی بدن و با به کار بستن اون دنیا گلستون بشه بلکه این مسائل تا حد زیادی بستگی به وضعیت فرهنگ عمومی خودمون و دهکده جهانی ! داره .
اما حالا استعدادهای درخشان این سرزمین که قله المپیادهای علمی و ازرشی رو فتح کردن کجا هسند ؟! و چرا سهم مباحت علمی، هنری، دینی و ... در این عرصه کمه ؟! آیا واقعا محیط چت فعلی در شأن علم دوستانی با پشتوانه فرهنگی چندین هزارسالست ؟! و چطور میشه از چت جهت رشد و پیشرفت بیشتر در زمینه های گوناگون بهره برد ؟! پرسشهایی هستند که امیدواریم حداقل بخشی از پاسخ اونهارو در لابلای نظرات شما عزیزان پیدا کنیم.
به قول حافظ شیرین سخن:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
گر چه راهی است پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی ...
امروز که میخواستم این پست رو بنویسم چشمم به این آیه قشنگ و دوست داشتنی افتاد: « ... و از نشانه های خدا همسرانی است که از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ و در آن علایمی است برای گروهی که تفکّر میکنند».
چقدر خدا راحت و صمیمی با بندههاش حرف میزنه! هممون می دونیم که تمام مخلوقات زوج آفریده شدن، و معناش اینه که همه عالم، بویژه ما انسانها به همدیگه نیاز داریم و به قول معروف یک دست صدا نداره ! و هر کی باید تو این دنیا بگرده و یه مونس و همدمی واسه خودش دست و پا کنه ! این یه نیاز طبیعیه مگه نیست ؟!
بعضی آیهها به زبون فیزیکی پیستون عشق آدم به خدا رو میزنه بالا ! این آیه در اصل میخواد اینو به ما بگه که آرامش فردی و اجتماعی، بلوغ فکری، تعادل روانی و تداوم نسل بشر و ... تو همین مسیر ازدواج تامین میشه. اسلام دین فطرته و هر حکمی بده موافق ذات آدمهاست؛ هر وقت انسان حس کنه که نیروی غریزی ندای کمک کمک سر داده، وقتشه که بره دنبال جفتش ...!
طبق بررسیهایی که در زمینه زمان ازدواج به عمل اومده، ازدواج یک وقت ثابتی براى همه انسانها نداره و در واقع سن ازدواج با نیازهای فردی و اجتماعی تعیین میشه و خدا با آفرینش دو جنس مخالف دوشیزه و آقا، زمینه پاسخ به این نیاز رو برا همه مهیا کرده (سوره روم / آیه 30) عدهای از دختر و پسرا گاهی بدلیل وجود موانع و مشکلات واقعی و بعضا من درآوردی! این پیوند قشنگ و دوست داشتنی رو به تاخیر میندازن! و از فایدههای طبیعی اون محروم میشن ! یکی نیست بگه: پس کی دیگه ؟ یه خوده جدیتر فکر کنید ! آدم باید همه جوانب رو بسنجه؛ دو روز دیگه اعصاب تحمل سرو صدای بچهرو نداری، چه برسه تربیتشو !!!
اگه اجازه بدین چندتا از مهمترین فواید ازدواج بموقع رو خیلی کوتاه، البته با سند و مدرک با همدیگه مرور کنیم.
* حفظ ایمان: از مهم ترین عواملی که مىتونه نجات بخش دختر و پسرا از انحرافات دوران پر التهاب جوونى و همینطور از زمینههای فساد اخلاق و نابودی ایمان بشه، ازدواج بموقع هست، شاید بخاطر همین نقش مهم باشه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "هر کس ازدواج کند، نیمى از دینش را حفظ کرده است".( وسائل الشیعه، ج 14، ص 5، حدیث 11) ازدواج در واقع تکمیل نیمه دوم وجود انسانه بنا براین هر آدمی با ازدواج به نوعی تکامل میرسه .
* حفظ عفت و پاکدامنی؛ که دو سرمایه بینظیر برا همه، خصوصا جووناست، با عقب انداختن ازدواج واقعا در معرض تهدید جدى قرار میگیره یا گرفته!! طبق همون آیهای که گذشت وقتى دو نفر تو مسیر زندگى که زیر یک سقف، همسر و هم سفر خوبى براى همدیگه بودن، به همون آرامشى میرسن که قرآن وعدشو داده؛ چون یکى از عوامل اختلالات روانى و عصبى، تنها بودنه.
یه وقت فکر نکنین منم جزو انجمن حمایت از متاهلین هستم ! نه، واقعا اگه کمی فکر کنیم که ممکنه در اثر فشار جنسی و عاطفی چشم و دلمون دنبال ناموس مردم بره، یا بارها رفته !!! میفهمیم که در واقع داریم از پاکیمون برا گناه و تیره روزی هزینه میکنیم. یه چیز دیگه !، مواظب باشیم چیزایی مثل پول و کار و خونه و ... اونم با ویژگیها و مدلهای آنچنانی بهانه تاخیر ازدواج نباشن !
[1] . (گفتار فلسفى، جوان، محمد تقى فلسفى؛ در جستجوى همسر، محسن طالعى نیا؛ جوانان و انتخاب همسر، على اکبر مظاهرى)
عشق اون تو دلم راه پیدا کرده بود تو همه نگاهها و حرفاش نشونه عشق واقعی رو میدیدم(یا خیال میکردم که میبینم!) طوری که علاقه زیاد من به اون باعث شده بود که واقعیت رو نبینم؛ تا اینکه بدون اطلاع پدر و مادرامون باهمدیگه قول و قرار ازدواج گذاشتیم ... !!! مدتها با هم رابطه پنهانى داشتیم تا وقتی که حقیقت با سیلی سختی بیدارم کرد ... از اون موقع همش اشتباهاتم رو تقصیر تقدیر و سرنوشت و گاهی سحر و جادو میاندازم آخه تو بازی باخته بودم ...
اون میگفت از اول به دنبال عشق واقعی بوده اما بخاطر مخالفت خانواده نظرش در مورد ازدواج با من تغییر کرده! اما من حتی شک دارم که به خانوادش در مورد من حرفی زده باشه ...
شاید اگه از اول برای خواستگاری میومدن خونمون اینطوری نمیشد ...
اینها افکار درهم و برهم دختر جوونی بود که بعد از یه شکست عاطفی داشت با خودش قضیه رو بالا پایین می کرد تا ببینه ایراد کارش کجا بوده که به اینجا رسیده ... نظر شما چیه ؟ قبول دارین که جوونا مخصوصا دختر خانوما وقتی پای احساس وسط بیاد از عقل کمتر استفاده می کنن ؟! و توجه ندارن که:
اى بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستى نشاید داد دست
امروز کم نیستن جوونایی که با افکار انحرافی و الگوهای غلط شب و روز، طول و عرض کوچههای دهکده جهانی رو با چتهای صوتی، تصویری، نوشتاری، ایمیل، وبلاگ، کلوب و . . . با سرعت نور در مینوردن و گاهی با بی رحمی تمام سرنوشت دختر معصوم و پاکی رو که پدر و مادرش با خون دل اونو به این سن و سال رسوندن، به بازی میگیرن، وقتی هم که ناکام میمونن میگن اینم شد مملکت چرا توش آزادی نیست!!! و ... البته کسی نقش موثر بعضی از دختر خانوما رو تو این تحریکها انکار نمیکنه واین واقعیت داره که گاهی کرم از خود درخته!
حرف همه آدمهای نگران روی زمین برای جوونا به اون خانوم اینه که خانم محترم چرا بدون مشورت با بزرگترها به حرفاش اعتماد کردی؟ چرا تاخلاف گفتههاش برات معلوم شد باهاش قطع رابطه نکردی؟ واضحه که اون فقط به خودش و به هدف بلیدش فکر میکرد و کاری نداشت که چه بلایی سر تو می یاد اما تو خیلی راحت باورش کردی .
حالا دیگه گذشته ها گذشته و باید بفکر چاره و جبران بود ! همیشه کسی هست که منتظر کمک به توست . کافیه تو دستات رو به طرفش دراز کنی... اگه دوستی با خدا رو تا حالا تجربه نکردی! یه وضو بگیر و بعد یه یا الله که با تمام وجودت میگی تو رو به اون چیزی که دنبالش میگردی (عشق واقعی) میرسونه و هر وقت درد دل داشتی یه جای خلوت پیدا کن و . . . "هر چه میخواهد دل تنگت بگو" اگرهم خواستی اون باهات حرف بزنه قرآن رو باز کن و هرجا اومد بخون! خودش حرفاشو بهت میزنه!
ای کاش بیشتر باور میکردیم که اونچه اسلام میگه همش به سود خود ماست گاهی بعضی دختر خانوما و بیشتر! آقا پسرا قبل از اینکه به پیآمدهای حرفشون خوب فکر کنن، میگن: دختری که به حد بلوغ رسیده مگه هنوز بچس که باید با اجازه بزرگترش ازدواج کنه ؟ اما خدا وکیلی تو دوران حساس عشق و عاشقی که دیگه عقل برش نداره، چه کسی رو بهتر از پدر و مادر میشه پیدا کرد ؟ اینم که گاهی شکستها و نا کامیهامون رو به سحر و جادو نسبت میدیم بیشتر بخاطر فرار از تلخی واقعیت اونهاست، اما این طبیعیه که آدمها تو زندگی گاهی اشتباه میکنن مهم اینه که اشتباهاتمونرو بپذیریم و اونارو جبران کنیم ! "جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته"
*با اینکه چند روز بیشتر از محرم نمیگذره، حال وهوای درو دیوار شهر و مردمش یکمرتبه یه جور دیگه شده؛ و ایندفعه رنگ قرمز و مشکی رو بهتنشون پوشوندند، انگار رنگ سیاه و سرخ برا اونایی که از دل تاریخ یه خبرایی دارن، حرفای زیادی برا گفتن داره و مثل اینکه تاریخ میخواد سالی یکبار دلشو از سنگینی بار این غم و ماتم بزرگ کمی سبک کنه اما براستی مگه تا بحال تونسته؟! ... بگذریم؛
... تو همین حال و هوا از کنار پاساژی رد می شدم که بهنام رو دیدم حدس زدم از مجلس عزاداری داره برمیگرده قیافه درهمش نشون میداد انگار هنوز تو حسه ! به هم تسلیت گفتیم ولی مثل اینکه موضوع چیز دیگهای بود !
پرسیدم مشکلی پیش اومده؟ گفت: کم بخیر! دیگه میخواستی چطور بشه؟ اومدم یه تکه لباس بخرم اما ای کاش نمیامدم؛ واقعا که عجب وضعیت اسفباری شده! خانمها به خصوص دخترای جوون با یه وضعی تو این بوتیکها و پاساژها کار میکنن مثل اینکه خودشون مانکنن متحرک شدن !!!
با این حرفش یاد اون روز افتادم که برا کاری به یه شرکت نیمه خصوصی رفته بودم و خودم شاهد بودم که زن و مرد چقدر با هم زیادی راحت بودن! با این حال گفتم: چکار باید کرد، یعنی میگی خانمها شاغل نباشن؟ گفت: من نمیگم کار کردن خانمها بیرون خلافه، حرفم اینه که محیط کار باید سالم باشه؛ اگه خانمی داره تو یه محیط نسبتا بسته با آقایی کار میکنه آیا درسته اونقدر با هم گرم بگیرن که همهی شئوناتو زیر پا بذارن ؟! بالا خره یه حدّ و حدودی باید باشه که هم خدارو خوش بیاد و هم سلامت ارزشی روابط جامعه بهم نخوره؟ هیچی هم که نباشه، شخصیت اجتماعی خودشونرو در معرض اتهام قرار میدن اونوقت توقع دارن امثال من ملاکها و معیارهای ارزشی مونو کنار بزنیم و بهشون پیشنهاد ازدواج بدیم!
من اون روز چون عجله داشتم، بیشتر به حرفاش گوش میدادم و دست آخر هم که مسیر مشترکمان بپایان رسید گفتم بعدا با هم مفصلتر حرف میزنیم و خدا حافظی کردم و رفتم؛ اما هر از گاهی حرفاش ذهنمو قلقلک میداد.
مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه یه روز که داشتم تو کتابفروشی دنبال یه کتاب تو موضوع تاریخ ادیان و مذاهب میگشتم، تو ویترین چشمم به کتابی راجع به احکام روابط دختر و پسر افتاد؛ با اشتیاق اونو خریدم و شروع کردم به مرور مطالب؛ چکیده و لبّ کلام این بود که: اگر رابطه دو جنس مخالف، فقط محدود به ارتباطات معمول و روزمره باشه، اشکال نداره، اما اگه این ارتباط و تماسها بخواد به شکل فیزیکی و اصطلاحا تماس بدنی و قدری صمیمیتربشه! اشکال داره و حتی نگاهاون دو به بدن! همدیگه (چه با منظور چه بی منظور) حرامه؛ ولی نگاه کردن به صورت و دستهای زن نامحرم تا مچ و همینطور نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم (اونجاهایی که معمولاُ نمیپوشونن، مثل سر و صورت و گردن و مقداری از پا و دست)اگه کار به جای باریک نکشه! (یعنی با نظر پاک باشه)، اشکال نداره.
خلاصه جان کلام واسه اونایی که فکر میکنن اسلام با یه سری چیزا اصولا به هر شکلش مشکل تراشی میکنه! باید گفت: رابطه دو جنس مخالف اگه مفسدهاى نداشته باشه یعنی احتمال پیش اومدن کار حرام توش نباشه، اشکالى نداره.
از همه مهم تر این که که خلوت کردن دو جنس مخالف، فامیل یا غیر فامیل، در محیط های دربسته، که محل رفت و آمد دیگران نباشه حرامه؛ و فرقی نمی کنه به عبادت مشغول باشن یا به مطالعه، تبادل نظر علمی کنن یا کسب مهارتهای عملی! چون غریزه جنسى و وسوسه شیطانى ممکنه هر لحظه اونارو ببره منطقه رنگین کمان و مقولههای رمانتیک تو حال و هوای عاطفی از نوع ممنوعه! و ... ؟!!!
تو همین مایهها سه تا روایت ناب هم اخیرا خوندم که برام تازگی داشت و هیچ وقت یادم نمیرن، یک روایت ازپیامبر(ص)که فرمود:"جاهدوا انفسکم على شهواتکم تحلّ قلوبکم الحکمة" شهوتتان مبارزه کنید تا حکمت در دلهاى شما وارد گردد) البته معلومه که افسار گسیختهگی تو این غریزه ارزشمند منظوره.
روایت دوم و سوم هم از حضرت علی (ع) هست که متن جمله کوتاه و پر مغز مولا رو حفظ کردم: "الشهوات سموم قاتلات" : (شهوتها و خواهشهاى نفسانى، زهرهاى کشندهاند!) واقعا این امامان ما کی بودن؟! حرفها و کلماتشون چقدر دقیق و عمیقه!! جمله بعدی این بود: "طهروا انفسکم من دنس الشهوات تدرکو رفیع الدرجات" (نفس خود را از پلیدى شهوت رانى پاک سازید تا به درجههاى بلند آخرت دست یابید!)
راستی یه چیز جالب! تا بحال از شیطان هم نصیحت شنیدید؟! اگه نشنیدید حالا بشنوید! یکى از نصیحتهاى ابلیس به حضرت موسى(ع) این بوده که: " هیچ وقت با زنى خلوت نکن و (نگذار) زنى با تو خلوت کند، زیرا هر گاه مردى با زنى خلوت مىکند، من در کنار آن دو هستم و آنهارا وسوسه مىکنم! " (با خودم گفتم تورو خدا ببین! با کمال پررویی چی میگه؟! آخه وقاحت هم حدی داره؛ اما بلادرنگ پاسخ خودمو دادم که: زیاد جوش نزن خوب چیکار باید کرد؟! بیخود که به آدما تو اون دنیا مدال و درجه بهشتی نمیدن بالاخره یه هنری باید از خودمون برای فرار از امثال این مخمصههای شیطانی نشون بدیم و بقول اون بزرگ مرد: "بهشت را به بها بدهند به بهانه ندهند"
تو روایات دیگه هم مشابه این موارد زیاد اومده که: " خلوت کردن با زنان قلب رو فاسد مىکنه؛ و اینکه ولنگاری و علاقه بیش از حد متعارف به جنس مخالف از فتنهها و حربههای شیطانه و زیاد صحبت کردن با زنان نامحرم قلب را مىمیرانه و ... (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل) همه اینها جای خود، اما این نکته مهم رو هم باید مد نظر داشت که ازدواج کردهها نباید تو نیازهای عاطفی و جنسی برا همدیگه کم بذارن.
"دختر و پسری که قصد داشته باشن با هم ازدواج کنن، ولی هیچ صیغة محرمیّتی بینشون منعقد نشده باشه، به هم نامحرم هستن و هیچ فرقی با نامحرمهای دیگه ندارن. پس باید از نگاه کردن به هم به قصد لذت، دست دادن یا هر جورتماس بدنی، خلوت کردن در محیط دربسته، رعایت نکردن حجاب و پوشش کافی، رفت وآمد و اختلاط مثل زن و شوهرها، خلاصه هر جور رابطهای که بین دو نامحرم حرام باشه، پرهیز کنن. پس دوستی و ارتباط دختر و پسر که منجر به گناه بشه، شرعاً حرامه، ولی (به فرض محال) اگه تو این ارتباط هیچ گناهی انجام نشه (که بعیده) اشکال نداره".
اما خودمونیم، این جور دوستی ها (اگر نگیم صددرصد) 99 ممیّز نه دهم درصدش با گناه همراهه و معمولا به ضرر دخترا هم تموم میشه بعدش هم بخاطر ناکامی و ماجرای جدایی، انبوهی از افسردگی و بدبختی براشون به بار میاد. تجربه هم نشون داده که خیلی وقتها این نوع ارتباط ها ختم به ازدواج نمیشه، چون بعضی از پسرها با همین دوستیها لذت جویی میکنن و بعد که به کام رسیدن و بوی تعفن گناهشون به مشام دیگران رسید، میزنن به چاک و شتر دیدی ندیدی. حتی بعضیهاشون چند تا دوست دختر دارن!! بماند که گاهی عکس اونم متاسفانه دیده و یا شنیده شده!!! البته مواردش کمتره!
خلاصه بهتره که تا قبل از عقد شرعی حریمهای ارتباطی حفظ بشه البته نه اینکه دیگه اصلا نتونن هیچگونه شناختی نسبت به علایق و گرایشهای همدیگه پیدا کنن؛ اما از اونطرف هم نباید خیلی ولنگار و بدون اطلاع، هماهنگی و نظارت غیر مستقیم بزرگترها با هم خلوت کنن چون که همهما به وجود نفس و شیطان و نقش هریک تو اون شرایط اعتقاد داریم و میدونیم که حضرت یوسف پیامبر(که درود خدا بر او باد) با اون عظمت مقامش، بعد از اینکه از اون مخمصه معروف نجات پیدا کرد، طبق آیه شریفه قرآن فرمود: "من نفس خود را از امکان ارتکاب به گناه تبرئه نمیکنم، چرا که همانا نفس انسان هر آن به بدی دعوت میکند مگر آنکه پروردگارم به من رحم نماید". پس باید خیلی مواظب باشن تو این دوران حساس، یه جورایی عفت خودشون، حیثیت خونوادهها و در نهایت سلامت جامعه حفظ بشه و از همه مهمتر آینده خودشونو از تیره روزی نجات بدن !
* بنام دوست که هر خیری از اوست، سلام دوستان حالتون چطوره؟امیدوارم همیشه دلتون خوش، روتون خندون و لحظههای عمر گرانقدرتون سرشار از توفیقات الهی باشه و بتونیم دوستان خوبی برای همدیگه باشیم. منم بحمدالله خوبم! امادیروز همین موقعها حالم یجور دیگه بود یه کمی خسته راه بودم به پشتیم لم دادم، دلم یه لیوان چای داغ میخواست آخه تازه از یه سفر کوتاه اما پر فشار برگشته بودم امان از این ترافیک کلان شهر تهرون و صد امان از رانندگی بعضی تازه به فرمان رسیدههایی که ماشین رو با دوچرخه و خیابونها و بزرگراهها رو با پیستهای دوچرخه سواری و یا ...! اشتباه گرفتن حالا خدا نکنه سپر یکی به گلگیر اتومبیل دیگری بگیره! محکمهای بر پا میشه که بیا و ببین و گاهی با همین طرز رانندگیها چه حوادث دهشتناکی که ببار نمیاد و روز و شب جان چند هزار بی گناه که گرفته نمیشه! بیخود نیست که اعلان میکنن ایران در حوادث جادهای دنیا مقام سوم رو داراست! (چیه؟ لابد میگید اینجا هم ایران نتونست بر سکوی اول بایسته!!!) بگذریم.
تو همین خیالات خوش و نا خوش بودم که نگاهم به نوشتهای افتاد که برا وبلاگ آمادش کرده بودم؛ (میپرسین کدوم وبلاگ؟) وبلاگ شماره یک میلیون و پانصد هزارو یک دیگه! مگه نشنیدید بنا بر آماراخیرا دست اندرکاران فعالیتهای وبلاگی که تو رادیو هم اعلام شد، این عدد ظاهرا رقم وبلاگهای فارسیه که تا قبل از وبلاگ سین جیمهای اخلاقی شناسایی شده! حالا آمار واقعی تو این جمعه بازار دهکده جهانی چنده؟ ظاهرا فقط خدا میدونه! پس با این حساب خیلی هم کم بی ربط نگفتیم! حالا این وبلاگ میخواد انشاء الله و به یاری حق به یه عالمه پرسش تو مایههای اخلاق با یه زبون غیر فینگیلیش یعنی همون فارسی مظلوم خودمون پاسخ بده که اونموقع تازه میخواست راه اندازی بشه و یه قسمت از متنش بطور آزمایشی آماده شده بود؛ بی اختیار شروع کردم به خوندن؛
... یکی بود یکی نبود دخترتنهایی بود که به پسری علاقه داشت و اون پسر هم از این علاقه خبر نداشت او مدتها این علاقه رو تو دلش نگه داشت تا اینکه تصمیم گرفت ازاین وضعیت به قول خارجیا استندبای (چی گفتم !! ) در بیاد.
یک روز که با دوستاش دور هم جمع شده بودند یکی که تازگی ها ازدواج کرده بود گفت که اون با شوهرش قبل از ازدواج به هم علاقه داشتن ولی هیچ کدوم حرفی نزدن تا اینکه بعد از مدتها مثل دوتا بچه آدم! با هم ازدواج کردن و بعد عروسی تازه از علاقهی هم با خبر شدن!
با شنیدن این حرف یه دفعه داغ دلش تازه شد به خصوص که اون دختر می گفت: اگر به هم نمی رسیدیم چی...؟! بعد یهو به ذهنش اومد که بره بهش بگه؛ ولی آخه چه جوری؟!
از طرفی هم وقتی فکر می کرد اگه اون ندونسته بره با یکی دیگه... وای!!! چهار ستون بدنش می لرزید! حالا یعنی اگه بره این کارو بکنه! یعنی بهش برسونه که دوسش داره، گناهی توش نیست؟!
داخل پرانتز، اینو میدونین که اکثر خانومها اصولا احساساتی و کمی تا قسمتی رمانتیکتشریف دارن! به همین خاطر اینجا دیگه باید به جناب عقل رجوع کنن !
و الّا اگه مسئله فوق تخصصی شد و دیگه عقلهم بجایی نرسید مثل هر مشکل تخصصی دیگه باید بره سراغ کسایی که تو امور دینی با ملاحظه مصلحتها و مفسدهها یه چیزی بگن تا تو این وانفسای دهکده جهانی یه جواب قانع کنندهای برای این معضل به ظاهر لاینحلشون داشته باشن که نه سیخ بسوزه نه کباب !
خلاصه هر طور بود با اینترنت و اونترنت بالاخره مسئله رو سوال کرد. اونم از یه جایی که کارشون همین بود که به سینها جیم بدن! یعنی به مسائل و مشکلات دنیای وانفسایی گه گریبون خیلی از دخترو پسرارو گرفته یه پاسخی بدن که شر اونو از سرشون کم کنه و لااقل به قول مثل آباد خودمون: مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان!
آره اونجا رو یکی از دوستان وبلاگیم آدرس نتیشو اینجوری بهم داد: http://www.pasokhgoo.ir/ منم از خدا خواسته! زود سوال رو ایمیل زدم! خوبه بدونین شماره تماس تلفنی هم داره برا روز مبادا خوبه؛ اونم بگم؟! باشه یادداشت کنین! یه کم صبر کنید پیداش کنم؛ آره اونو تو یه تیکه کاغذ سه چهار سانتی که تو اون موقعیت عجلهای از حاشیه سفید یه روزنامه باطله جدا کردم، نوشتم!
آهان! ایناهاش پیداش کردم؛ شماره اینه:اگه با همراه یا از خارج قم زنگ میزنی اول کد 0251رو باید بگیری چون اونجا اینطور که میگن پژوهشکدهایه که تو مرکز شهر قم واقع شده، و از بس که تو پاسخها دقت دارن گاهی برا جواب یه سوال به ظاهر ساده چند جین کتاب و نرم افزار رو سرچیا ببخشید جستجو میکنن! آخه راهنمایی و ارشاد خلق الله شوخی نیست که!
البته پاسخ منو که خدایی بموقع دادن! بعدش یه شماره نسبتا روند: 71744 وبرای مشاوره هم 7835555 رو میگیری که اونطرف خط کسی گوشی رو بر میداره و با پرسش از عنوان سوال، به کدی وصل میکنه و شما با توضیح بیشتر پاسخ سوال خودتو میگیری البته اگه خوب سوال یا مشکل رو به طرف منتقل کردی و یا طرف مطلب رو خوب گرفت چون از قدیم گفتن: حسن سوال خودش نصف جوابه، حالا اگه میخواین بدونین پاسخ چی بود بهتون بگم ؟
آره تو جواب اومده بود: ارتباط دختر و پسر به غیر از ازدواج جائز نیست مگرگفت و گوهایى که مقدمه آشنایى براى ازدواج باشه! اگر این علاقه و دوستىها باعث ازدواج بشه، اعلان دوستی به طرف مقابل اشکال نداره، البته اظهارش از جانب دختر مناسبت اخلاقی نداره.