کسی که اهل استهزاء و مسخره کردنه میدونی عاقبتش چی میشه؟ وقتی حساب کتابهارو ردیف میکنن و نوبت فرستادن هرکی به اونجایی که بهش تعلق داره می رسه یکی از درای بهشت رو وا می کنن و میگن بدو بیا برو تو ! تا میرسه جلوی در، درب رو می بندن و یکیدیگرو وا می کنن . باز میگن بدو تا درو نبستیم ... تا می رسه باز میبندنش و خلاصه ویلون و سیلون میمونه! 1
خنده داره نه؟ ولی اگه بدونی که چه کسی این بلا سرش میاد ممکنه دیگه نخندی. چون شاید ما هم یکی از همونا باشیم ...
خیلی دلت میخواد بدونی کی، ها ؟!
حالا بهت می گم. تا حالا شده کسی رو تحقیر کنی یا اینکه مورد تمسخر واقع بشی و حسابی حالت گرفته بشه و دلت بخواد زمین دهن وا کنه تا توش فرو بری؟
هیچ می دونی ته همه جنگ و جدلا میرسه به تکبر و تحقیر و تمسخر ؟
بله تمسخر! یعنی حال کسی رو که باهاش حال نمی کنی بگیری . یعنی طرفو طوری ضایع کنی که همه بهش بخندن . ممکنه این کار به خاطر این باشه که دور هم باشیم و الکی حال کنیم و ممکنه آدمای بدی باشیمو از روی حسادتو حقارت آدم بزرگی رو ... .
ای مومنان ! نباید گروهی از شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینان بهتر باشند و یکدیگر را مورد عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند 2
در قرآن چند گروه مسخره کننده داریم . این آدمای بی شخصیت یا فقرایی رو که با وجود نیاز صدقه می دادن مسخره می کردن یا پیامبرها و مومنارو به خاطر اعتقاداتشون . اما واقعیت اینه که آدمای بیچاره و حقیر سلاح دیگه ای برای پوشوندن حقارتشون پیدا نمی کنن . انگار همیشه کسی که مسخره می شه از کسی که مسخره می کنه بهتر و بزرگتره .
افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه اورا استهزا کردند. 3
طرف که می شینه از همه جوک می سازه یا ضایشون میکنه یه خوردشم برمی گرده به تکبر . یعنی فکر کرده خودش خیلی باحاله ولی مومن به خاطر تکامل روحی هم که شده باید خودشو حقیر بدونه ؛ نا گفته نماند که پیش بقیه باید محترم باشه و عزت خودشو حفظ کنه .
یه بار دیگه برمی گردیم به قرآن تا ببینیم استهزا که می گن شامل چه کارایی می شه : از همه تابلوتر که همون طعنه و عیب جوییه . یه جور دیگشم لقب زشت به کسی دادنه . آخر ازهمه اینه که به کسی بی احترامی و بدخلقی کنیم . این یکی معمولا بین آدمای مهم بیشتره که خیال می کنن از دماغ فیل پایین افتادن که این پست بهشون تقدیم شده !
هر که بدخلق است خود را معذّب میدارد و بسیار میشود که بواسطه کج خلقی ضررهای عظیم به او می رسد و از نفع های بزرگ محروم میگردد و کج خلقی عاقبت هم آدمی را به عذاب اخروی می افکند 4
منابع ...
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(سه شنبه 86/10/4 :: ساعت 11:44 عصر)
آب ِ رو ! یعنی چی ؟! چرا می گن آدم باید آبرومند باشه و آبروی دیگرانو حفظ کنه ؟
این سوالای اون بچه از پدرش تو ماشین این ایده رو به من داد که یه پستی هم درمورد آب ِ رو یا همون آبروی خودمون با هم حرف بزنیم . به خاطر همین سعی کردم به جواب پدر به بچه گوش کنم اما خوب خواننده محترم حتما بهش برمی خوره اگه من همون چیزارو اینجا بنویسم، بالاخره یه عده آدم عاقل و بالغ مخاطب مونن دیگه ... ای بابا !
حالا بچگانه یا بزرگانه فرق نمی کنه ؛ مهم اینه که بدونیم حفظ آبروی افراد بعد از حفظ جونشون و احترام به حق زیستن اونها مهمترین حقه . به خاطر همین توی دین ما با مبارزه با مفاسدی مثل غیبت و استهزاء و این چیزا سعی شده آبروی افراد حفظ بشه .
این مسئله هم مثل خیلی از مسائل اخلاقی دیگه به زبان و کلام آدما مربوطه .تو یه روایت خوندم که "شخصیت انسان در زیر زبان (سخن) او پنهان شده است" به خاطر همین کنترل زبون، خیلی مهمه . این کار راهای زیادی داره که حالا من به چندتاش اشاره می کنم .
مثلا اینکه ببینیم پر حرفی چه بدیهایی داره . یا اینکه یاد خدا رو تو دلمون زنده نگه داریم .
پیامبر(ص) به ابوذر میفرماید: "ای ابوذر! خداوند مراقب زبان هر گویندهای است، پس سخنگو باید از خدا بترسد و بداند چه میگوید".[1]
اینکه خودمون و زبونمون رو به ذکر و دعا مشغول کنیم هم همین طوره .
یه راه خوب دیگه فکر کردن وبعد حرف زدنه . امام علی(ع) میفرماید: "لسان العاقل وراء قلبه و قلب الأحمق و راء لسانه؛ زبان خردمند در پسِ دل او است و دل نادان در پسِ زبان او".[2] حضرت درجای دیگه میفرماید: "بیندیش، سپس سخن بگو تا از لغزشها در امان باشی".[3]
کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا زاند تو چهان شود پُر
اما برگردیم سراغ گناهایی که باعث آبروریزی دیگران می شه :
سوءظن، تجسس، غیبت و تهمت از همه مهم تره .
«ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانها بپرهیزید؛ چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسسّ نکنید و بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند.» (حجرات، 12)
اما این قضیه یک فرمول منطقی رو دنبال می کنه . ابتدا سوءظن به اینکه فلانی عیب داره رو در سرمون خوب ورز می دیم . بعد دنبال عیبش می گردیم و وقتی پیداش کردیم به گنجینه افکار منفیمون اضافش می کنیم . وقتی خوب با هم مخلوط شدن با استفاده از ابزاری قدیمی به نام غیبت اونو به دیگران منتقل می کنیم چون بالاخره خودخواهی چیز خوبی نیست و بهتره داشته هامونو با دیگران قسمت کنیم . ولی اگر در مرحله شماره 2 عیبی پیدا نکردیم هم ناامید نمی شیم و خودمون یه عیبی براش می تراشیم ، این کار که برای جلوگیری از بروز افسردگی ناشی از ناامیدی انجام می شه همون تهمته !!!
( برای اطلاعات بیشتر به سوره حجرات که حاوی نکات مهمی درمورد بیماریهای اخلاقی- اجتماعیه رجوع کنید )
ولی گاهی هم پیش می یاد که با ندونم کاریای دیگران آبروی کسی زیخته می شه . در این مورد عرض همین نُکَت بس که : توبه حقیقی و اخلاص درونی و تقوای عملی، آبروی رفته رو بر می گردونه، و خدا "مقلب القلوبه" و قلبای مردمو به آدم جذب می کنه طوری که شخص "محبوب قلب ها" می شه.
سحرخیزی و نماز شب، مداومت به زیارت امین الله، خوندن مناجات شعبانیه با حضور قلب و توجه به معنیو مفهومش، ارتباط روحی با حضرت بقیه الله (عج الله تعالی فرجه) با خوندن دعای عهد و ندبه و زیارت آل یاسین، دلو نورانی و ایمانو قوی می کنه و آدم عزیز دل خدا و مردم می شه !
ولی خوب بالاخره به دست آوردن وجهه مثبت تو ذهن مردم بعد از بروز آبروریزی یه خورده وقت می بره ولی کمکم قضاوت مردم عوض می شه .
فکر کنم فقط می مونه موقعی که آبروی دیگری رو با کارمون می ریزیم که اون وقت برای جبران فقط باید اون شخصو راضی کنیم و براش دعا و استغفار کنیم . با توبه مشکل حل نمی شه چون این مسئله مربوط به حق الناسه و کار چند برابر سخت تر می شه . بنابراین چون به دردسرش نمی ارزه همون بهتر که از اول جلوی زبونمونو نگه داریم !
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(چهارشنبه 86/9/21 :: ساعت 12:0 صبح)
می گفت یاد خودم که می افتم مو به تنم سیخ می شه . انگار بیمار روانی شده بودم . از یه کار کسی تعبیر به خوبی با نیت درست نمی کردم ... حتی گاهی می دونستم طرفم کار درسته یا بی منظوره ولی ...
برای من تعریف کرد که مشکلشو با یه مرکز مخصوصی مطرح کرده و خلاصه حسابی بهش کمک کردن. بنده خدا حالا که فهمیده بوده بدگمانی گناه بزرگیه خیلی ناراحت و پشیمون بود .
فکر می کردم دست خودم نیس و نمی تونم فکرمو کنترل کنم ولی بهم گفتن ممکنه افکارم تخیلی و غیر اختیاری باشه که زود گذره و اثرات منفی نداره و ممکنه ناخوآگاه باشه ولی من هم تو دلم بهش شاخ و برگ بدم که این مثل دودیه که خونه رو کثیف می کنه ولی نمی سوزونه اما از همه بدتر اینه که هم به فکرمنفی بها بدی و هم به عمل برسونیش ...کاری که من می کردم همین آخریه .
این دوست ما که خصلت منفی بافیو بدگمانی دامن گیرش بوده با کمک راهنمایی هایی که بهش شده برام توضیح داد که این اخلاق بد چه بلاهایی سر آدم میاره .
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:"آفة الدّین سوء الظّن؛ بدگمانی آفت دین است". 1 و باز جای دیگه می فرماید : "بدگمانی کارها را خراب میکند و شرور را بر میانگیزد". 2 در مورد تاثیرش رو ایمان امام صادق فرموده : "آن که انسان برادر مؤمن خود را مورد سوء ظن قرار دهد، ایمان وی اندک اندک از او سلب میگردد، چنان که نمک در آب از بین میرود". 3 با توجه به حدیثی از امام علی باعث باطل شدن عبادت می شه 4 و آدم رو بیمار 5 و ترسو 6 می کنه و آخرین چیزی که الان تو ذهنمه اینه که آدم رو بی اعتماد می کنه و مانع اعتماد دیگران می شه 7 باور کن من همه این چیزهارو خودم تجربه کرده ام .
ازش خواستم حالا که تونسته خودشو اصلاح کنه بهم بگه چه طور تو این کار موفق شده .
خوب خیلی هم ساده نبود باید چند گامو طی می کردم . اول از همه کاری که می کردم و آثار زیان بار بیشمارشو خوب فهمیدم و درک کردم . مرحله بعد تقویت ایمان و اراده برای یاری گرفتن از خدا و داشتن انگیزه قوی برای ترک گناهم بود . به علاوه این طوری اخلاقم هم اصلاح می شد . وقتی خوب دل و جون به این موضوع دادم و آماده عمل شدم باید سعی می کردم با مسائل درست و منطقی برخورد کنم . منظورم اینه که بدون داشتن دلایل کافی کسی رو متهم به چیزی نکنم و از همه مهمتر و موثرتر اینه که کارهای دیگران رو به منظور خوب بگیریم . این حدیث از پیامبر خیلی رو من تاثیر گذاشت که فرموده : "برای کار برادرت عذری جستجو کن و اگر عذری نیافتی، برای آن عذری بتراش". 8 این سخن مولا هم خیلی جالبه : "هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر، تا وقتی که میتوانی محمل نیکی برای آن بیابی.9
به عنوان حسن ختام حالا خودم هم یه چیزی رو اضافه می کنم .
باید حواسمون جمع باشه که منظور از حمل کارهای دیگران به نیت خیر این نیست که سادگی به خرج بدیم و بی خودی همرو فرشته هایی بدونیم که آسمون دهن واکرده و پایینشون انداخته !
و در ضمن حتی اگه یه نفر خیلی مطمئن در مورد کسی چیز بدی به ما گفت این احتمالو بدیم که از نیت اون بنده خدا کج فهمی شده یا اینکه این آدم مطمئن یه خورده حسابی با هاش داشته ... بالاخره آدمیزادِ دیگه !
راستی یه چیزه کوچولوی دیگه : در مورد مسائل سیاسی نسبت به دشمن یا جایی که فساد و بدی به خوبی می چربه، دیگه دور از عقله که بخوایم به همه چیز و همه کس خوش بین باشیم . نظر شما چیه ؟
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(شنبه 86/9/10 :: ساعت 3:46 عصر)
چرا من احساس خوشبختی نمی کنم ؟ من می دونم خوشبختی چیه . یعنی خوشی و کامیابی کامل و پایدار . اما کو ؟ تو این دنیا هیچ خوشی رو سراغ داری که تمومی نداشته باشه ؟! مگه نشنیدی می گن بعد هر خنده ، گریه ای هست ...
صبر کن ببینم . ما شنیدیم بعد هر گریه ، خنده ای هست نه که ...
حالا هرچی ! ببین منو که می بینی تو زندگیم خیلی زحمت کشیدم . جون کندم خون دل خوردم حتی سعی کردم آدم درستی باشم. همیشه فکر می کردم یه قدم دیگه که بردارم دیگه می رسم به اون آرامش و خوشبختی که همه آرزوشو دارن . من همه چیز به دست آوردم . اما هیچ وقت راضی نبودم . هرچی هم داشته باشی بعد می بینی بهتر از اونم هست .تا بالاخره دیدم اینهایی که جمع کردم هیچ حالی بهم نمی دن . حالا دیگه بیشتر عمرم گذشته ولی چیزی ندارم که بهش دلخوش باشم ...
ظاهراً انقدر آدم درستی نبودی که از دایره خودتو بیرون بکشی . تمام عمرت دور یه دایره می چرخیدی و هر وقت متوجه خودت می شدی می دیدی همون جایی هستی که قبلاً بارها بودی 1 ...
این حرفای فلسفی رو به من تحویل نده . اشتباه کارم کجا بود ؟
هدف ! انتخاب هدف درست ... تو بین انتخاب هایی که داشتی راه ساده تر ، کوتاه تر ، به ظاهر لذت بخش تر ولی در باطن زود گذرتر و پست ترو انتخاب کردی . می تونستی خوشبخت باشی ولی برای آدم درست بودن به اندازه کافی سعی نکردی . به انجام واجبات دین اکتفا کردی ( و البته با کلی خط فاصله بینش ) و عمده نیروتو متوجه زندگی دنیات کردی . این بزرگترین اشتباهت بود. هدف بزرگ یا بهتره بگم خوشبختی واقعی همون طور که خودت گفتی تو این دنیای فانی به دست نمی یاد .
خوشبختی واقعی چیه ؟ اینو بهم بگو !
خوشبختی واقعی رو وقتی به دست می یاری که لایق رضوان الهی باشی . متوجه منظورم می شی ؟ اگر انقدر تو زندگیت غافل نبودی خدا طعمشو بهت می چشوند.
از کجا باید می فهمیدم راهی که می رم به ناکجا آباد ختم می شه ؟
موقع انتخاب مسیر باید نگاه می کردی ببینی اولاً کدوم یکی خوشی هاش با ارزش تره و دوماً چه جور خوشی با دوام تره انقدر که حتی با مردن ورفتن از این دنیا تموم نشه .
می گی رضوان الهی ... دلت خوشه ... مگه اینو به من وتو می دن ! همه چیزمو هم که از دست بدم باز اون چیزی نمیشه که می خوام . تازه من بدجوری به دنیای خودم دل بستم ...
منظورم از رضوان بهشته . بهشت . چون خاصیت هایی که تو دنبالش بودی اونجا هست ... نبودن غم و ناخوشی ، خوشی های تموم نشدنی ، زیبایی و خوبی مطلق و رضایت خدا و خودت2... بهشت اینه ! همچین چیزی واقعا ارزش دل کندن از اونچه داری رو نداره ؟
این زنجیرهایی رو که به خودت بستی باز کن تا معنی واقعی زندگی رو بفهمی ...
1. مایکل آیزنک، روانشناسی شادی: حقایق و افسانهها، ترجمه مهرداد فیروزبخت و خشایار بیگی، تهران، 1375، ص 142.
2. سوره محمد، آیه 13و سوره حجر، آیه44 و 47 و بسیاری آیات دیگر
حالا خدا کنه همیشه باهامون باشه . البته لازم به ذکره که غریب به معنیه بعیده ...
این حسّ غریب رو از دو جنبه می شه وارسی کرد؛ یکی خود حیا که یعنی شرم و ترک چیزی به خاطر ترس از سرزنش[1] و اون یکی که شریف تر و قشنگ تره یعنی عفت به معنی به وجود اومدن یه حالت روحانی- نفسانیه کنترل کننده شهوت[2] . هرچی با حیا ترباشیم نیروی عفت قویتر میشه امام علی(ع) میفرماید: "علی قدر الحیاء تکون العفة؛ عفت و پاکدامنی به اندازه شرم و حیای انسان است[3] ".
حالا هرچی عفیف ترباشیم با ایمان تر، با تقوا تر، پاکدامن تر و چشم پاک تر خواهیم بود؛ در ضمن پیش خدا هم عزیزتر میشیم [4] .
رسول اکرم(ص) حیاء را دو قسم کرده و فرموده اند: "حیاء بر دو قسم است حیاء عاقلانه و حیاء احمقانه. حیای عقلانی ناشی از علم و حیاء احمقانه ناشی از جهل است [5]". حیای احمقانه همون کمرویی و خجالت بی جاست که از ضعف روحی ناشی می شه . خود حیاء عاقلانه که امام صادق(ع) اون رو رأس مکارم اخلاق می دونن [6] هم، اگه از حد بگذره برای آدم مشکل درست می کنه چون ارتباطات اجتماعی اجتناب ناپذیره و هرکسی بالاخره مجبوره با دیگران حتی نامحرم ارتباط برقرار کنه .
تو قرآن دختر حضرت شعیب به خاطر حیاءش ستوده شده [7] . اسلام به زن توصیه می کنه که ازاین صفت استفاده کنه و خودشو برای نگاه مرد در معرض نمایش نذاره تا قدر و احترامش بیشتر بشه
به عنوان حسن ختام دلم نیومد ازاین مطلب بگذرم؛ ویل دورانت میگه: " به عقیده ویلیام جیمز ، حیا امر غریزی نیست، اکتسابی است، زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند ... زنان بی شرم جز در موارد زودگذر برای ما مردان جذاب نیستند. خودداری از انبساط ، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است، اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح میکردند توجه ما به آن جلب می شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک میگردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بدون آنکه بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد ، حیا و در نتیجه عزیز بودن زن و معشوق واقع شدن او برای مرد پاداش های خود را پس انداز میکند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا می برد و او را به اقدامات مهم وا میدارد و قوائی را که در زیر سطح آرام حیات ما ذخیره شده است بیرون میریزد.[8] "
منابع...
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(یکشنبه 86/8/20 :: ساعت 7:13 عصر)
طرف براش مهمه که ناموسش خودشو بپوشونه و کسی مزاحمش نشه فقط که این نیست پای حرفای سیاسی که بیاد وسط همچون با شجاعت از کشورش در برابر دشمن دفاع می کنه که هرکی ندونه فکر می کنه الآنه که امریکایی ها از در بریزن تو ! بحث دین و مذهب که باشه دیگه بیا و ببین ؛ چون براش مهمه اطلاعات خوبی هم داره و برای اعتقاداتش سند و مدرک دقیق میاره خلاصه این بنده خدا از همه نظر غیرتیه !
حالا غیرت که فقط مختص این چیزا نیست، غیرت یعنی تلاش برای دفاع از چیزای مهم که به مراقبت نیاز دارن خوب پس به خاطر مالو مقام و آبرو و همه چیزهایی که لازمه حفظشون کنیم باید غیرتی بشیم . هرکسی هم توانایی غیرتی بودن واقعی رو نداره، اول باید شجاع بود 1 و عزت نفس داشت . ولی به طور کلی این حس یا بهتره بگیم صفت ریشه در ذات آدم داره اما ملتفت هستین که این صفت باید در موضع حق باشه تا پسندیده واقع بشه 2ا. مام علی می فرمایند :« ان الله یغار للمؤمن، فلیغر و من لا یغار فانه منکوس القلب؛ خداوند برای مؤمن غیرت میورزد، پس باید مؤمن نیز غیرت بورزد، و هر کسی که غیرت نورزد، قلبش واژگون شده است. 3»
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او مومست سنگ خارا
اما یه نکته ی مهم : بعضی ها می گن غیرت همون حسادته ولی این دو صفت تفاوتهای اساسی دارن .مثلا منشا غیرت احساسات اجتماعیه ولی حسادت ریشه در خودخواهی داره . همین ملموس ترین نوع غیرت که غیرت جنسیه به خاطر این به وجود اومده که نسل بشر آلوده و مختلط نشه 4 که اگه می شد دیگه نه خانواده ای معنا داشت و نه اجتماع و نسل بشری5 ! حالا اینکه چرا خانوما این حسو ندارن – هرچند خانوما هم به حفظ نسل به خصوص حفظ شوهر خیلی علاقه دارن - چون هیچ مادری نیست که ندونه کدوم یکی بچه اونه6 !
و در مورد مردهایی که نسبت به همسرشون غیرت ندارن باید بگیم اگر به امور فطری بی توجهی بشه بی تاثیر می شن و هرچه قدر که آدم از خوبیها فاصله بگیره شهوات و خواسته های نفسانیش بهش بیشتر مسلط می شه . ولی اگر به تمایل فطریشون بها بدن نه تنها در مورد ناموس خودشون غیرت دارن بلکه هرگز به ناموس دیگران تجاوز نمی کنن . به تعبیر امام علی علیه السلام،«ما زنی غیور قط ؛ انسان غیرتمند هرگز زنا نمی کند7 .» کسی که به حفظ ناموسش حساس باشه هم هرگز این کارو نمی کنه چون میدونه « من زنی زنی به و لو فی عقب عقبه؛ هر کس زنا کند با او زنا خواهد شد اگر چه در نسل های بعد از او باشد8 .»
البته زیادی و بی جا غیرتی شدن هم به سوء ظن و این چیزا می کشه (حالا کوتاه بیا داداش من!!! ) امام علی به پسرشون امام حسن در این مورد این طور توصیه می کنن :« ایاک و التغایر فی غیر موضع غیره، فان ذلک یدعوا الصحیحه الی السقم و البریئه الی الریب؛از غیرت نابجا بپرهیز که این کار درستکار را به نادرستی و پاکدامن را به بدگمانی می کشاند. 9»
منابع...
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(یکشنبه 86/8/13 :: ساعت 1:47 صبح)
راستی هیچ وقت به این فکر کردین که ما چی می خوریم ؟! از کجا میاریم میخوریم و اینی که می خوریم چه تاثیری روی روحمون می ذاره ؟ معمولاً خیلی مهمه که چه تاثیری رو جسممون می ذاره ولی آیا اثر روحی روانیش هم همون اندازه اهمیت داره ؟!
اگر یه بررسی رو خودمون داشته باشیم می فهمیم چون آدم موجودی دارای دو بعد روحی و جسمیه و از اونجایی که هر دوتای این دو بعد درحال رشد و تکاملن پس می شه گفت همون طور که تکامل یا عقب موندگی روحی روی جسم تاثیر می ذاره و همون طور که اگه کم بخوریم یا بد بخوریم روحمون آزرده می شه اگر غذای حلال هم نخوریم بازهم روحمون دلخور می شه !
"از آن چه خدا روزی تان کرده، حلال بخورید و از خدایی که بدو ایمان دارید بترسید".1
در این مورد باز هم خدا توصیه هایی به ما داره ؛ به این ترتیب که مال اگر غصبی و دزدی نباشه و از راه کلاه برداری و کمکاری و کم فروشی به دست نیومده باشه، حلاله. در ضمن باید خمسشم داده باشیم .2 مـالی که از بهاى فروش مردار , سگ و شراب یا از راه زنا , رشوه تو قضاوت و پیشگویی به دست بیاد هم حرامه .3 اما لقمة حرام، غذاییه که از راه حلال به دست نیومده باشه و خودشم ذاتاً حرام نباشه مثل گوشت خوک و مردار یا شراب و ...
لقمه ی حرام آثار منفیه زیادی روی آدم می ذاره و به علاوه از روزی حلالی که برامون مقدر شده کم می کنه . عمقی ترین اثرش هم اینه که تربیت بچه ها رو سخت می کنه . و یه چیز جالب هم اینکه اگه بخوایم تهذیب نفس بکنیم اول باید انقدر روزه بگیریم که گوشتایی که از مال حرام رو بدنمون اومده آب بشه . البته قدیما اهل طریقت معتقد بودن لقمه حرام از گلوی مومنای با اخلاص پایین نمی ره . همون قضیه لقمه گلوگیر !4
مطلب در این زمینه خیلی زیاده که امیدوارم تو پست های بعدی مجالی پیش بیاد بیشتر به اون بپردازیم؛ خدا توفیق کسب مال حلال رو به همه کسایی که به این مسئله اهمیت می دن، بده ! انشاء الله
کلمات کلیدی : آسیب شناسی روابط دختر و پسر
نویسنده: حسین(یکشنبه 86/7/29 :: ساعت 9:57 عصر)
مدتیه که میخوام درباره لزوم شناخت و دقت در معیارها و ملاکهای ازدواج و انتخاب همسر، گپی دوستانه داشته باشم و دنبال یه شرایط زمانی مناسب بودم که موسم جشن های ولادت و پیوندهای مبارک رسید؛ بنظر میاد وقتشه تا تنور گرمه نون رو بچسبونیم ! اجازه بدین بی مقدمه بگم که بسیاری ازمشکلات و اختلافات زندگی مشترک بخاطر خطا در شناخت و نحوه انتخاب درست همسر هست که برخی از اونها ناشی از عدم بکار گیری ملاکهای صحیحه و بخشی هم ریشه در نارسایی روش های سنتی در شناخت بهتر طرفین از یکدیگر داره. لازمه بدونیم که نظر اسلام در این موارد کلی است یعنی در احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) و برخی کتابها، ملاکها و صفات مورد نظر در این باره به دو بخش قابل تقسیم هستند: الف) معیارهایی که رکن و اساس یک زندگی سعادتمندانه بشمار می آیند؛ ب) ملاکهایی که برای بهتر و کاملتر شدن زندگی بوده و بیشتر سلیقه ای هستند.
اولین معیار اساسی در انتخاب همسر تدیّن است یعنی علاقه و گرایش به اسلام و الگو گیری از اهل بیت (علیهم السلام) در تقوا، آبروداری، عدم اسراف، عفت، حجاب، نجابت، حیا ، و معمولا انسان دیندار با همسر بی دین کنارنمیاد و یه جاهایی به مشکل برمی خورن چون بی دینی و لا ابالی گری تو کت مؤمن نمی ره!
دوم؛ اخلاق نیک، یعنی طرفین اهل لجاجت و یکدندگی، تکبر، بی ادبی، بی وفایی، کینه توزی، سوءظن، سبکی و هرزگی، کم ظرفیتی و ... نباشن و در عوض: اهل خوش زبانی، خوش خلقی، حقپذیری، تواضع، راستگویی، وقار، بردباری، محبت، گذشت، أدّب، شجاعت، وفاداری و قناعت باشن یا حداقل از این صفات بی نصیب نباشن.
سوم؛ شرافت خانوادگی، منظور شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست بلکه منظور نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین هست، این مورد از این جهت اهمیت داره که ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و ایجاد یک نسل .
چهارم؛ برخورداری از عقل، چیزی که خداوند رحمان با اون پرستش و عبادت میشه و بهشت با اون بدست میاد[1].
پنجم برخورداری از سلامت جسمی و روحی؛
ششم؛ زیبایی، که یک امتیاز محسوب میشه و در شیرینی و سعادت زندگی زناشویی تأثیر به سزایی داره که البته یه مساله سلیقه ایه .
هفتم؛ با سواد بودن یا تناسب سطح علمی و سواد و تحصیلات .
هشتم؛ کفو همدیگه بودن که عبارت است از همتایی و سنخیت در دین ، ایمان ، فرهنگ ، فکر ، اخلاق ، تحصیلات علمی ، سن و وضعیت مالی. البته ممکنه در مواردی رعایت بعضی از این معیارها مقدور نشه و استثناهایی وجود داشته باشه؛ بهر حال اونچه در ازدواج مهمه شناخت و تفاهم هست نه سختگیری های بی مورد.
تذکر چند نکته:
نکته اول؛ داشتن همسر زیبا یک امتیازه و فقدان این امتیاز گاهی موجب میشه عدهای که ظاهر همسرشونو نمی پسندند، با بهانه جویی و ایراد به طور ناخواسته اونو آزار بدن ! یا حتی بعد از ازدواج دل به دیگری بدن! و شاید به همین دلیل تو روایات به همسران سفارش شده است که خود را برای هم بیارایند و همدیگرو ارضاء کنند تا از انحرافات و مفاسد مصون بمونن . اما باید توجه داشت که زیبایی حلاّل همه مشکلات نیست و خیال نشه هر کسی همسر زیبا داره، حتماً در آغوش خوشبختی آرمیده ! نیازی به ارائه سند و آمار نیست بهر حال زیبایی امری نسبیه و بستگی داره با چه دید و از کدوم منظر به همسر نگاه بشه. نکته دوم؛ در انتخاب همسر، ایده آل گرایی و مطلق گرایی را باید کنار گذاشت. همسری که از هر جهت ایده آل و باب میل انسان باشه و همه ویژگی ها و ملاک ها را در حد عالی داشته باشه، اغلب دست نیافتنیه. " فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست؟! " نکته سوم؛ کسی که بدنبال همسر با ایمان، تقوا، اخلاق نیک، اصالت خانوادگی و زیبایی ظاهری درحد عالی هست، باید ببینه آیا خودش از چنین ویژگی هایی در حد عالی برخورداره؟! به هر حال زیبایی ظاهر ملاک درجه دومه و اگر معیارهای اصلی و اوّلی در حد مطلوب و زیبایی مورد پسند باشه، پیشنهاد ازدواجو باید پذیرفت. از نظر طبیعی و با توجه به روحیات زن و مرد، مسئله زیبایی همسر برای مرد مهم تره. چیزی که بیشتر برای زن مهمه، شخصیت، جایگاه، رفتار، درجه محبت و عشق او نسبت به همسره و زیبایی ظاهر در مرتبه بعدی قرار داره[2]. خلاصه خوبه که با چشم دل دنبال نیمه گمشده وجودمون بگردیم مثل خدا بیامرز مجنون که در جواب عیبجویی لیلی گفت:
اگر در دیده ی مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
تو کی دانی که لیلی چون نکوییست کزو چشمت همین بر زلف و موییست
کسی کو را تو لیلی کرده ای نام نه آن لیلیست کزمن برده آرام
[1] . امام صادق(علیه السلام)
[2] . با استفاده از آرشیو واحد پاسخ به سوالات دینی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: http://www.pasokhgoo.ir
عشق اون تو دلم راه پیدا کرده بود تو همه نگاهها و حرفاش نشونه عشق واقعی رو میدیدم(یا خیال میکردم که میبینم!) طوری که علاقه زیاد من به اون باعث شده بود که واقعیت رو نبینم؛ تا اینکه بدون اطلاع پدر و مادرامون باهمدیگه قول و قرار ازدواج گذاشتیم ... !!! مدتها با هم رابطه پنهانى داشتیم تا وقتی که حقیقت با سیلی سختی بیدارم کرد ... از اون موقع همش اشتباهاتم رو تقصیر تقدیر و سرنوشت و گاهی سحر و جادو میاندازم آخه تو بازی باخته بودم ...
اون میگفت از اول به دنبال عشق واقعی بوده اما بخاطر مخالفت خانواده نظرش در مورد ازدواج با من تغییر کرده! اما من حتی شک دارم که به خانوادش در مورد من حرفی زده باشه ...
شاید اگه از اول برای خواستگاری میومدن خونمون اینطوری نمیشد ...
اینها افکار درهم و برهم دختر جوونی بود که بعد از یه شکست عاطفی داشت با خودش قضیه رو بالا پایین می کرد تا ببینه ایراد کارش کجا بوده که به اینجا رسیده ... نظر شما چیه ؟ قبول دارین که جوونا مخصوصا دختر خانوما وقتی پای احساس وسط بیاد از عقل کمتر استفاده می کنن ؟! و توجه ندارن که:
اى بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستى نشاید داد دست
امروز کم نیستن جوونایی که با افکار انحرافی و الگوهای غلط شب و روز، طول و عرض کوچههای دهکده جهانی رو با چتهای صوتی، تصویری، نوشتاری، ایمیل، وبلاگ، کلوب و . . . با سرعت نور در مینوردن و گاهی با بی رحمی تمام سرنوشت دختر معصوم و پاکی رو که پدر و مادرش با خون دل اونو به این سن و سال رسوندن، به بازی میگیرن، وقتی هم که ناکام میمونن میگن اینم شد مملکت چرا توش آزادی نیست!!! و ... البته کسی نقش موثر بعضی از دختر خانوما رو تو این تحریکها انکار نمیکنه واین واقعیت داره که گاهی کرم از خود درخته!
حرف همه آدمهای نگران روی زمین برای جوونا به اون خانوم اینه که خانم محترم چرا بدون مشورت با بزرگترها به حرفاش اعتماد کردی؟ چرا تاخلاف گفتههاش برات معلوم شد باهاش قطع رابطه نکردی؟ واضحه که اون فقط به خودش و به هدف بلیدش فکر میکرد و کاری نداشت که چه بلایی سر تو می یاد اما تو خیلی راحت باورش کردی .
حالا دیگه گذشته ها گذشته و باید بفکر چاره و جبران بود ! همیشه کسی هست که منتظر کمک به توست . کافیه تو دستات رو به طرفش دراز کنی... اگه دوستی با خدا رو تا حالا تجربه نکردی! یه وضو بگیر و بعد یه یا الله که با تمام وجودت میگی تو رو به اون چیزی که دنبالش میگردی (عشق واقعی) میرسونه و هر وقت درد دل داشتی یه جای خلوت پیدا کن و . . . "هر چه میخواهد دل تنگت بگو" اگرهم خواستی اون باهات حرف بزنه قرآن رو باز کن و هرجا اومد بخون! خودش حرفاشو بهت میزنه!
ای کاش بیشتر باور میکردیم که اونچه اسلام میگه همش به سود خود ماست گاهی بعضی دختر خانوما و بیشتر! آقا پسرا قبل از اینکه به پیآمدهای حرفشون خوب فکر کنن، میگن: دختری که به حد بلوغ رسیده مگه هنوز بچس که باید با اجازه بزرگترش ازدواج کنه ؟ اما خدا وکیلی تو دوران حساس عشق و عاشقی که دیگه عقل برش نداره، چه کسی رو بهتر از پدر و مادر میشه پیدا کرد ؟ اینم که گاهی شکستها و نا کامیهامون رو به سحر و جادو نسبت میدیم بیشتر بخاطر فرار از تلخی واقعیت اونهاست، اما این طبیعیه که آدمها تو زندگی گاهی اشتباه میکنن مهم اینه که اشتباهاتمونرو بپذیریم و اونارو جبران کنیم ! "جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته"
*با اینکه چند روز بیشتر از محرم نمیگذره، حال وهوای درو دیوار شهر و مردمش یکمرتبه یه جور دیگه شده؛ و ایندفعه رنگ قرمز و مشکی رو بهتنشون پوشوندند، انگار رنگ سیاه و سرخ برا اونایی که از دل تاریخ یه خبرایی دارن، حرفای زیادی برا گفتن داره و مثل اینکه تاریخ میخواد سالی یکبار دلشو از سنگینی بار این غم و ماتم بزرگ کمی سبک کنه اما براستی مگه تا بحال تونسته؟! ... بگذریم؛
... تو همین حال و هوا از کنار پاساژی رد می شدم که بهنام رو دیدم حدس زدم از مجلس عزاداری داره برمیگرده قیافه درهمش نشون میداد انگار هنوز تو حسه ! به هم تسلیت گفتیم ولی مثل اینکه موضوع چیز دیگهای بود !
پرسیدم مشکلی پیش اومده؟ گفت: کم بخیر! دیگه میخواستی چطور بشه؟ اومدم یه تکه لباس بخرم اما ای کاش نمیامدم؛ واقعا که عجب وضعیت اسفباری شده! خانمها به خصوص دخترای جوون با یه وضعی تو این بوتیکها و پاساژها کار میکنن مثل اینکه خودشون مانکنن متحرک شدن !!!
با این حرفش یاد اون روز افتادم که برا کاری به یه شرکت نیمه خصوصی رفته بودم و خودم شاهد بودم که زن و مرد چقدر با هم زیادی راحت بودن! با این حال گفتم: چکار باید کرد، یعنی میگی خانمها شاغل نباشن؟ گفت: من نمیگم کار کردن خانمها بیرون خلافه، حرفم اینه که محیط کار باید سالم باشه؛ اگه خانمی داره تو یه محیط نسبتا بسته با آقایی کار میکنه آیا درسته اونقدر با هم گرم بگیرن که همهی شئوناتو زیر پا بذارن ؟! بالا خره یه حدّ و حدودی باید باشه که هم خدارو خوش بیاد و هم سلامت ارزشی روابط جامعه بهم نخوره؟ هیچی هم که نباشه، شخصیت اجتماعی خودشونرو در معرض اتهام قرار میدن اونوقت توقع دارن امثال من ملاکها و معیارهای ارزشی مونو کنار بزنیم و بهشون پیشنهاد ازدواج بدیم!
من اون روز چون عجله داشتم، بیشتر به حرفاش گوش میدادم و دست آخر هم که مسیر مشترکمان بپایان رسید گفتم بعدا با هم مفصلتر حرف میزنیم و خدا حافظی کردم و رفتم؛ اما هر از گاهی حرفاش ذهنمو قلقلک میداد.
مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه یه روز که داشتم تو کتابفروشی دنبال یه کتاب تو موضوع تاریخ ادیان و مذاهب میگشتم، تو ویترین چشمم به کتابی راجع به احکام روابط دختر و پسر افتاد؛ با اشتیاق اونو خریدم و شروع کردم به مرور مطالب؛ چکیده و لبّ کلام این بود که: اگر رابطه دو جنس مخالف، فقط محدود به ارتباطات معمول و روزمره باشه، اشکال نداره، اما اگه این ارتباط و تماسها بخواد به شکل فیزیکی و اصطلاحا تماس بدنی و قدری صمیمیتربشه! اشکال داره و حتی نگاهاون دو به بدن! همدیگه (چه با منظور چه بی منظور) حرامه؛ ولی نگاه کردن به صورت و دستهای زن نامحرم تا مچ و همینطور نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم (اونجاهایی که معمولاُ نمیپوشونن، مثل سر و صورت و گردن و مقداری از پا و دست)اگه کار به جای باریک نکشه! (یعنی با نظر پاک باشه)، اشکال نداره.
خلاصه جان کلام واسه اونایی که فکر میکنن اسلام با یه سری چیزا اصولا به هر شکلش مشکل تراشی میکنه! باید گفت: رابطه دو جنس مخالف اگه مفسدهاى نداشته باشه یعنی احتمال پیش اومدن کار حرام توش نباشه، اشکالى نداره.
از همه مهم تر این که که خلوت کردن دو جنس مخالف، فامیل یا غیر فامیل، در محیط های دربسته، که محل رفت و آمد دیگران نباشه حرامه؛ و فرقی نمی کنه به عبادت مشغول باشن یا به مطالعه، تبادل نظر علمی کنن یا کسب مهارتهای عملی! چون غریزه جنسى و وسوسه شیطانى ممکنه هر لحظه اونارو ببره منطقه رنگین کمان و مقولههای رمانتیک تو حال و هوای عاطفی از نوع ممنوعه! و ... ؟!!!
تو همین مایهها سه تا روایت ناب هم اخیرا خوندم که برام تازگی داشت و هیچ وقت یادم نمیرن، یک روایت ازپیامبر(ص)که فرمود:"جاهدوا انفسکم على شهواتکم تحلّ قلوبکم الحکمة" شهوتتان مبارزه کنید تا حکمت در دلهاى شما وارد گردد) البته معلومه که افسار گسیختهگی تو این غریزه ارزشمند منظوره.
روایت دوم و سوم هم از حضرت علی (ع) هست که متن جمله کوتاه و پر مغز مولا رو حفظ کردم: "الشهوات سموم قاتلات" : (شهوتها و خواهشهاى نفسانى، زهرهاى کشندهاند!) واقعا این امامان ما کی بودن؟! حرفها و کلماتشون چقدر دقیق و عمیقه!! جمله بعدی این بود: "طهروا انفسکم من دنس الشهوات تدرکو رفیع الدرجات" (نفس خود را از پلیدى شهوت رانى پاک سازید تا به درجههاى بلند آخرت دست یابید!)
راستی یه چیز جالب! تا بحال از شیطان هم نصیحت شنیدید؟! اگه نشنیدید حالا بشنوید! یکى از نصیحتهاى ابلیس به حضرت موسى(ع) این بوده که: " هیچ وقت با زنى خلوت نکن و (نگذار) زنى با تو خلوت کند، زیرا هر گاه مردى با زنى خلوت مىکند، من در کنار آن دو هستم و آنهارا وسوسه مىکنم! " (با خودم گفتم تورو خدا ببین! با کمال پررویی چی میگه؟! آخه وقاحت هم حدی داره؛ اما بلادرنگ پاسخ خودمو دادم که: زیاد جوش نزن خوب چیکار باید کرد؟! بیخود که به آدما تو اون دنیا مدال و درجه بهشتی نمیدن بالاخره یه هنری باید از خودمون برای فرار از امثال این مخمصههای شیطانی نشون بدیم و بقول اون بزرگ مرد: "بهشت را به بها بدهند به بهانه ندهند"
تو روایات دیگه هم مشابه این موارد زیاد اومده که: " خلوت کردن با زنان قلب رو فاسد مىکنه؛ و اینکه ولنگاری و علاقه بیش از حد متعارف به جنس مخالف از فتنهها و حربههای شیطانه و زیاد صحبت کردن با زنان نامحرم قلب را مىمیرانه و ... (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل) همه اینها جای خود، اما این نکته مهم رو هم باید مد نظر داشت که ازدواج کردهها نباید تو نیازهای عاطفی و جنسی برا همدیگه کم بذارن.