"دختر و پسری که قصد داشته باشن با هم ازدواج کنن، ولی هیچ صیغة محرمیّتی بینشون منعقد نشده باشه، به هم نامحرم هستن و هیچ فرقی با نامحرمهای دیگه ندارن. پس باید از نگاه کردن به هم به قصد لذت، دست دادن یا هر جورتماس بدنی، خلوت کردن در محیط دربسته، رعایت نکردن حجاب و پوشش کافی، رفت وآمد و اختلاط مثل زن و شوهرها، خلاصه هر جور رابطهای که بین دو نامحرم حرام باشه، پرهیز کنن. پس دوستی و ارتباط دختر و پسر که منجر به گناه بشه، شرعاً حرامه، ولی (به فرض محال) اگه تو این ارتباط هیچ گناهی انجام نشه (که بعیده) اشکال نداره".
اما خودمونیم، این جور دوستی ها (اگر نگیم صددرصد) 99 ممیّز نه دهم درصدش با گناه همراهه و معمولا به ضرر دخترا هم تموم میشه بعدش هم بخاطر ناکامی و ماجرای جدایی، انبوهی از افسردگی و بدبختی براشون به بار میاد. تجربه هم نشون داده که خیلی وقتها این نوع ارتباط ها ختم به ازدواج نمیشه، چون بعضی از پسرها با همین دوستیها لذت جویی میکنن و بعد که به کام رسیدن و بوی تعفن گناهشون به مشام دیگران رسید، میزنن به چاک و شتر دیدی ندیدی. حتی بعضیهاشون چند تا دوست دختر دارن!! بماند که گاهی عکس اونم متاسفانه دیده و یا شنیده شده!!! البته مواردش کمتره!
خلاصه بهتره که تا قبل از عقد شرعی حریمهای ارتباطی حفظ بشه البته نه اینکه دیگه اصلا نتونن هیچگونه شناختی نسبت به علایق و گرایشهای همدیگه پیدا کنن؛ اما از اونطرف هم نباید خیلی ولنگار و بدون اطلاع، هماهنگی و نظارت غیر مستقیم بزرگترها با هم خلوت کنن چون که همهما به وجود نفس و شیطان و نقش هریک تو اون شرایط اعتقاد داریم و میدونیم که حضرت یوسف پیامبر(که درود خدا بر او باد) با اون عظمت مقامش، بعد از اینکه از اون مخمصه معروف نجات پیدا کرد، طبق آیه شریفه قرآن فرمود: "من نفس خود را از امکان ارتکاب به گناه تبرئه نمیکنم، چرا که همانا نفس انسان هر آن به بدی دعوت میکند مگر آنکه پروردگارم به من رحم نماید". پس باید خیلی مواظب باشن تو این دوران حساس، یه جورایی عفت خودشون، حیثیت خونوادهها و در نهایت سلامت جامعه حفظ بشه و از همه مهمتر آینده خودشونو از تیره روزی نجات بدن !
* بنام دوست که هر خیری از اوست، سلام دوستان حالتون چطوره؟امیدوارم همیشه دلتون خوش، روتون خندون و لحظههای عمر گرانقدرتون سرشار از توفیقات الهی باشه و بتونیم دوستان خوبی برای همدیگه باشیم. منم بحمدالله خوبم! امادیروز همین موقعها حالم یجور دیگه بود یه کمی خسته راه بودم به پشتیم لم دادم، دلم یه لیوان چای داغ میخواست آخه تازه از یه سفر کوتاه اما پر فشار برگشته بودم امان از این ترافیک کلان شهر تهرون و صد امان از رانندگی بعضی تازه به فرمان رسیدههایی که ماشین رو با دوچرخه و خیابونها و بزرگراهها رو با پیستهای دوچرخه سواری و یا ...! اشتباه گرفتن حالا خدا نکنه سپر یکی به گلگیر اتومبیل دیگری بگیره! محکمهای بر پا میشه که بیا و ببین و گاهی با همین طرز رانندگیها چه حوادث دهشتناکی که ببار نمیاد و روز و شب جان چند هزار بی گناه که گرفته نمیشه! بیخود نیست که اعلان میکنن ایران در حوادث جادهای دنیا مقام سوم رو داراست! (چیه؟ لابد میگید اینجا هم ایران نتونست بر سکوی اول بایسته!!!) بگذریم.
تو همین خیالات خوش و نا خوش بودم که نگاهم به نوشتهای افتاد که برا وبلاگ آمادش کرده بودم؛ (میپرسین کدوم وبلاگ؟) وبلاگ شماره یک میلیون و پانصد هزارو یک دیگه! مگه نشنیدید بنا بر آماراخیرا دست اندرکاران فعالیتهای وبلاگی که تو رادیو هم اعلام شد، این عدد ظاهرا رقم وبلاگهای فارسیه که تا قبل از وبلاگ سین جیمهای اخلاقی شناسایی شده! حالا آمار واقعی تو این جمعه بازار دهکده جهانی چنده؟ ظاهرا فقط خدا میدونه! پس با این حساب خیلی هم کم بی ربط نگفتیم! حالا این وبلاگ میخواد انشاء الله و به یاری حق به یه عالمه پرسش تو مایههای اخلاق با یه زبون غیر فینگیلیش یعنی همون فارسی مظلوم خودمون پاسخ بده که اونموقع تازه میخواست راه اندازی بشه و یه قسمت از متنش بطور آزمایشی آماده شده بود؛ بی اختیار شروع کردم به خوندن؛
... یکی بود یکی نبود دخترتنهایی بود که به پسری علاقه داشت و اون پسر هم از این علاقه خبر نداشت او مدتها این علاقه رو تو دلش نگه داشت تا اینکه تصمیم گرفت ازاین وضعیت به قول خارجیا استندبای (چی گفتم !! ) در بیاد.
یک روز که با دوستاش دور هم جمع شده بودند یکی که تازگی ها ازدواج کرده بود گفت که اون با شوهرش قبل از ازدواج به هم علاقه داشتن ولی هیچ کدوم حرفی نزدن تا اینکه بعد از مدتها مثل دوتا بچه آدم! با هم ازدواج کردن و بعد عروسی تازه از علاقهی هم با خبر شدن!
با شنیدن این حرف یه دفعه داغ دلش تازه شد به خصوص که اون دختر می گفت: اگر به هم نمی رسیدیم چی...؟! بعد یهو به ذهنش اومد که بره بهش بگه؛ ولی آخه چه جوری؟!
از طرفی هم وقتی فکر می کرد اگه اون ندونسته بره با یکی دیگه... وای!!! چهار ستون بدنش می لرزید! حالا یعنی اگه بره این کارو بکنه! یعنی بهش برسونه که دوسش داره، گناهی توش نیست؟!
داخل پرانتز، اینو میدونین که اکثر خانومها اصولا احساساتی و کمی تا قسمتی رمانتیکتشریف دارن! به همین خاطر اینجا دیگه باید به جناب عقل رجوع کنن !
و الّا اگه مسئله فوق تخصصی شد و دیگه عقلهم بجایی نرسید مثل هر مشکل تخصصی دیگه باید بره سراغ کسایی که تو امور دینی با ملاحظه مصلحتها و مفسدهها یه چیزی بگن تا تو این وانفسای دهکده جهانی یه جواب قانع کنندهای برای این معضل به ظاهر لاینحلشون داشته باشن که نه سیخ بسوزه نه کباب !
خلاصه هر طور بود با اینترنت و اونترنت بالاخره مسئله رو سوال کرد. اونم از یه جایی که کارشون همین بود که به سینها جیم بدن! یعنی به مسائل و مشکلات دنیای وانفسایی گه گریبون خیلی از دخترو پسرارو گرفته یه پاسخی بدن که شر اونو از سرشون کم کنه و لااقل به قول مثل آباد خودمون: مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان!
آره اونجا رو یکی از دوستان وبلاگیم آدرس نتیشو اینجوری بهم داد: http://www.pasokhgoo.ir/ منم از خدا خواسته! زود سوال رو ایمیل زدم! خوبه بدونین شماره تماس تلفنی هم داره برا روز مبادا خوبه؛ اونم بگم؟! باشه یادداشت کنین! یه کم صبر کنید پیداش کنم؛ آره اونو تو یه تیکه کاغذ سه چهار سانتی که تو اون موقعیت عجلهای از حاشیه سفید یه روزنامه باطله جدا کردم، نوشتم!
آهان! ایناهاش پیداش کردم؛ شماره اینه:اگه با همراه یا از خارج قم زنگ میزنی اول کد 0251رو باید بگیری چون اونجا اینطور که میگن پژوهشکدهایه که تو مرکز شهر قم واقع شده، و از بس که تو پاسخها دقت دارن گاهی برا جواب یه سوال به ظاهر ساده چند جین کتاب و نرم افزار رو سرچیا ببخشید جستجو میکنن! آخه راهنمایی و ارشاد خلق الله شوخی نیست که!
البته پاسخ منو که خدایی بموقع دادن! بعدش یه شماره نسبتا روند: 71744 وبرای مشاوره هم 7835555 رو میگیری که اونطرف خط کسی گوشی رو بر میداره و با پرسش از عنوان سوال، به کدی وصل میکنه و شما با توضیح بیشتر پاسخ سوال خودتو میگیری البته اگه خوب سوال یا مشکل رو به طرف منتقل کردی و یا طرف مطلب رو خوب گرفت چون از قدیم گفتن: حسن سوال خودش نصف جوابه، حالا اگه میخواین بدونین پاسخ چی بود بهتون بگم ؟
آره تو جواب اومده بود: ارتباط دختر و پسر به غیر از ازدواج جائز نیست مگرگفت و گوهایى که مقدمه آشنایى براى ازدواج باشه! اگر این علاقه و دوستىها باعث ازدواج بشه، اعلان دوستی به طرف مقابل اشکال نداره، البته اظهارش از جانب دختر مناسبت اخلاقی نداره.