سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
دسته بندی
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان













اشتراک
 
موسیقی وبلاگ
یاهو
داغ کن - کلوب دات کام

امیدوارم که این مسائل برای شما پیش نیاد اما خوب مرگ حقه . چند وقت پیش یکی ازاقوام نزدیک من عمرشو داد به شما و من هم یه مدت درگیر برگزاری مراسم ختم و این جور چیزا بودم . اگر توش بوده باشید می دونید من چی می گم ، از طرفی به خاطر مصیبت وارده دل و دماغ نداری و دوست داری به حال خودت باشی و عزیز از دست رفته را یاد کنی و ... و از طرفی مجبوری خودتو حفظ کنی و سعی کنی مسولیتهاتو یه شکلی آبرومندانه انجام بدی . خلاصه حال و هوای غریبیه .

تو همین گیر و دار بود که متوجه شدم چیزی هست که حال صاحبان عزا و بازماندگان رو بدتر میکنه و اون انبوهی از بایدها و نبایدهای عرفیه . این که "رسم اینه ... " و " این جوری زشته ... " و حلوا و خرما و غذا و مراسم هر کدوم باید دارای چه شرایطی باشن تا "زشت " نباشه  ، واقعا چه دردی رو دوا میکنه و کدوم مرحومی رو شاد و قرین آرامش می کنه من نمیدونم !

فقط اینو می دونم که کمتر کسی میتونه بی خیال باشه و عرفو زیر پا بذاره . حتی اگر جایی این بی خیالی خدا پسندانه تر باشه ...

البته نا گفته نماند حتی از نظر دین هم این که کسی با نادیده گرفتن عرف جامعه خودشو انگشت نما و گاهی مضحکه عام و خاص کنه اصلا توصیه نمیشه اما مشکل اینجاست که رسم و رسومات اجتماعی و خانوادگی عملا پا رو از حد خودشون فراتر گذاشتن و چه بسا افراد رو مجبور کنن رفتاری متضاد آموزه های دینی و رضای الهی از خودشون نشون بدن و همین جاست که لازمه تو ارزش گذاری ها و اولویت بندی هامون کمی تجدید نظر کنیم .



کلمات کلیدی : عرف
نویسنده: حسین(شنبه 88/8/23 :: ساعت 8:41 عصر)

داغ کن - کلوب دات کام

هیچ وقت شنیدید بگن فلان پیامبر یا شخصیت برجسته ی مذهبی مدتی از عمرشو عاشق کسی بوده و از عشقش میسوخته و درآرزوی وصال بوده و... ؟!
من که نشنیدم . جداً چرا ؟!  آیا این حقیقت نداره که انسانهای خیلی بزرگ به عشق به چشم دیگه ای نگاه میکردن و جذابیت جنس مخالف و حتی ازدواج هم معنا و مفهوم دیگه ای براشون داشته ؟
اگه عشق آدم به آدم این همه سازنده و موجب کمال باشه که حالا بین ما به خصوص جوونا که احساساتی ترن و بیشتر دنبال زیبایی ها هستن جا افتاده چرا هیچ کدوم از الگوهای دینی ما این راهو برای تکامل در پیش نگرفته بودن ؟
فکر نمی کنید راههای بهتری برای تقرب الهی وجود داشته باشه ... راههایی سریع تر و زودبازده تر و البته بی خطر تر !
اگه به دنیای دور و برمون نگاه کنیم ، به جوونا ، به دخترا و پسرا میبینیم که همشون یه جورایی سرشون گرم همین مسئله است . حالا بعضی ها به سوختنو ساختن اکتفا کردن و بعضی های دیگه ...  جداً حیف نیست که یک جوون با اون همه استعداد و انرژی برای در پیش گرفتن راه تکامل و تقرب اینهمه خودشو درگیر و پابند عشق و دنیا کنه ؟ عشقی که معمولا عاقبت مثبت و سازنده ای نداره یا حداقل به جایی نمی رسه .
میدونم که این حرفا به مذاق خیلی ها تلخ میاد ولی باورکنید این یک حقیقته که عمر گرانبهای عزیزان ما داره این جوری هدرمی ره درحالی که اونا میتونن روزهاو سالهای پربار زندگیشونو جور دیگه ای بگذرونن و انرژی شونو در راه بهتری خرج کنن .
دین ما با این همه زیبایی و با وجود تمام تفاسیری که از همه جانبه و جهان شمول بودنش میگیم و میشنویم  عشق وعاشقی آدما رو هم از قلم ننداخته اما سوال اینجاس که در کجا وچه قالبی بهش پرداخته ؟
بله ! جواب ازدواجه . همه ی اون الگوهای بزرگی که ازشون حرف زدیم هم مطمئن باشید کسی از جنس مخالفشونو به شدت دوست میداشتن و عاشقشش بودن و اون همسرشون بوده . این یک عشق واقعیه چرا که نه مخاطره ای توش هست ونه بی جهت وقت رهروی راه عشق رو تو پیچ و خم های دودلی و رسیدن یا نرسیدن تلف میکنه .

بعضی از مردم معبود هایی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند و آن ها را چون خدا دوست می دارند، امّا آن ها که ایمان دارند،‌ عشقشان به خدا شدید تر است.
[بقره (2) آیه 165]
پ.ن1 : خیال نکنید بنده نفسم از جای گرم بلند میشه بالاخره منم بدون پشت سر گذاشتن این دوره های جوونی عمر نگذرانده ام اما ... !
پ.ن2 : هدف دلسردکردن عشاق گرامی و محکوم کردن احساساتشون نبود . هدف را لطفا خودتون با کمی تامل دریابید . از همکاری تون متشکرم !

با استفاده از آرشیو سوالات واحد پاسخگویی به سوالات دینی



کلمات کلیدی : عشق، جوان
نویسنده: حسین(یکشنبه 88/7/26 :: ساعت 8:14 عصر)

داغ کن - کلوب دات کام

چه قدر قشنگ بود !
اول مهرو میگم. من همیشه بهترین خاطره ها رو ازاول مهر دارم و هر سال این موقع ها دوباره بدجوری دلم برای روزهای خوب مدرسه تنگ می شه . به خصوص تماشای بچه های کوچیک با لباسهای فرم فیسقیلی با اون شور و شوق خیلی جذابه .
خدا رو واقعا شکر که مدرسه رفتن حسابی تو مملکت ما جا افتاده ، هرچند گاهی چیزهای ناامید کننده ای در این مورد از طرف مردم یا سیستم آموزشی می بینیم . انشالله که همه کاستی ها برطرف بشه . حدیث
بالاخره ما تو یه کشور اسلامی زندگی می کنیم و اهمیت تحصیل علم در اسلام حالا دیگه برای همه معلومه . چه احادیث و روایتهای قشنگی داریم در این مورد :  

  

اما حالا که حرف از مدرسه تو ایران شد دلم می خواد یه چیزی رو که مدتهاست فکرمو مشغول کرده بگم و نظر دوستانو در موردش جویا بشم .
به نظر من و البته متاسفانه تو مدرسه ها اون طور که باید بچه ها تربیت دینی دریافت نمی کنن . تا بوده دینی و قرآن بعد تعلیمات دینی و حالا هم که فکر کنم دین و زندگی به شدت از طرف بچه ها و اولیای مدرسه مورد کم لطفی قرار گرفته ، البته بی انصاف نباشیم و یادمون نره کسانی رو که واقعا رو این مسئله کار کردن و براش زحمت کشیدن ولی خوب واقعیت اینه که به این درس ها معمولا به چشم اولویت دومی نگاه شده . بچه ها خیلی تقصیر ندارن گاهی نه محتوا و نه کلاس جذابیت لازم رو نداره .
کاش یادمون نره علم و دانش وقتی باعث رشد روحی و فکریمون می شه که با تهذیب و خودسازی همراه باشه اگر نه کم نبودن کسانی که در برابر حقیقت های هستی این چنین موضع گرفتن :
                                                  «و حَجَدوا بها وَاسْتیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً
»
            
به خاطر ستم و روحیه برترى جویى، آن را انکار کردند، حال که نسبت به آن یقین داشتند .
                                                             
سوره نمل آیه 14 



کلمات کلیدی : علم، مدرسه، دین
نویسنده: حسین(چهارشنبه 88/7/8 :: ساعت 8:9 عصر)

داغ کن - کلوب دات کام

چه قدر زیاد تو زندگی اتفاق می افته که مدتها در آرزوی چیزی هستیم . برای به دست آوردنش از خدا تمنا می کنیم و بست در خونش میشینیم . از هر حال خوشی که بهمون دست میده برای دعا استفاده می کنیم و هر ذکر و مناجاتی رو که میشنویم یا می بینیم که به حاجت روا شدن کمک می کنه زود فرا می گیریم . خلاصه به هر دری می زنیم که به چیزی که می خوایم برسیم        ، اما نمی رسیم ... بعد از چند وقت به هر دلیلی دیگه بی خیال خواستمون میشیم و اون وقته که سورپرایز خدا از راه می رسه !!!

بعد به خدا میگیم بابا دمت گرم اون وقتی که داشتم خودمو براش می کشتم چرا ندادی ؟!

( و خطاب به هدیه ای که تازه دریافت کردیم :)  آمدی جانم به قربانت ولی ...

                                                                                            حالا چرا ؟! 

                                                                                **********

واقعا فکر می کنید کار حکمته و همون بحث به صلاحمون هست و نیست یا اینکه رمز کار چیز دیگه ایه و کار ، کار عشق و گذشت و یکی بودن مطلوب و این چیزاس ؟ 

مشتاقانه منتظر همفکری های دوستای خوبم هستم    



کلمات کلیدی : حاجت، دعا
نویسنده: حسین(دوشنبه 88/6/30 :: ساعت 4:6 عصر)

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ