سلامممنون از پاسخ شما.من در سوالم نيز بيان كردم كه از نظر من دين اسلام مبرا از هر گونه تبعيض است بلكه اين قانون گذاران و مجرييان دين هستند كه بنا به عقيده خود تفسير سوء مي كنند. در ضمن: اولا در مورد برتري عقلي مرد نسبت به زن لازم است بيان كنم كه درست است كه بانوان احساسي هستند ولي امروزه در دنيا نيز ثابت شده است كه خانمها ميتوانند وقتي به جايگاه و منزلت خود پي بردند از لحاظ فكري بالاتر از آقايان قرار گيرند.دوما خانمها به خاطر همان مسائل عاطفي پايبندي زيادي به خانواده دارند و هر زني به راحتي راضي به متلاشي شدن خانواده خود نمي شود وزماني تقاضاي طلاق ميكند كه به نهايت تحمل رسيده باشد.در ضمن متاسفانه در محاكم قضايي ما اندك حق طلاق خانمها نيز عملا از آنها گرفته شده و بنا به بهانه هاي مختلف اين امر ناديده گرفته ميشود كه من خود نمونه هاي وافر اين امر را به عينه در دوستان و آشناياني كه متاسفانه به اين مرحله رسيده اند ميبينم. در ضمن چگونه است كه قانون گذاران ما در مورد مهريه مي توانند حدي تعيين كنند ولي در مورد صيغه و ازدواج موقت كه امروزه در جامعه متاسفانه عامل مهمي براي فروپاشي خانواده است اقدامي انجام نمي دهند؟سوما در مورد سرپرستي كودكان چگونه ممكن است كه پدر بزرگ يا جد پدري كودك به او دلسوزتر از مادر او باشد در صورتي كه خانم تمايل و توانايي مالي لازم براي سرپرستي فرزند را داشته باشد چرا بايد فرزند او زير نظر اقوام يا خود شوهر بزرگ شود در حالي كه 99% آقايان بعد طلاق ازدواج مجدد دارند و مشكلات ناوادري پيش مي ايد ولي خانهاي مطلقه زياد تمايل به اين كار ندارند مخصوصا زماني كه مسئوليت فرزتد را نيز داشته باشند و در صورت ازدواج صلاح فرزند خود را در نظر مي گيرند نه مسائل ديگر را.در جامعه و در ديدگاه قانون گذاران ما متاسفانه ديدگاه تبعيضي وجود دارد كه موجب وضع قوانين نابرابري گشته كه در اين ميان زن به عنوان موجودي بي اراده و احساسي تلقي ميشود و تمامي حقوق اوليه انساني او تا حدودي از وي گرفته شده.شايد براي شما از ديدگاه يك مرد اين امر قابل قبول نباشد ولي براي ما زنان كه روزانه دوستان و آشنايانمون در دادگاهها مورد ظلم واقع مي شوند كاملا ملموس است.