شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو

حسين-141

+ [تلگرام] يکي از دوستان بي‌ريا، که مداح معروفي است، نقل مي‌کند: ظهر روز عاشورا، يکي از همسايگان که پيرزني با دو يتيم بود به من تک زنگ زد و من فهميدم، گرسنه‌ و دنبال غذاي نذري هستند. در زيرزمين هيئت غذا آماده کرده بودند، وقتي مراسم تمام شد قابلمه‌اي از خانه آوردم تا غذا بگيرم. خيلي خجالت مي‌کشيدم که اگر کسي ببيند با خود مي‌گويد: عجب مداح گرسنه‌اي است و طمع‌کار. که هم غذا‌خورده و هم با اين‌که بي‌نياز است ولي غذا مي‌برد و آبرويم برود. در اين حال صدايي از درونم شنيدم که گفت: اي نادان جاهل، وقتي که گناه مي‌کردي نگران آبروي خود نبودي! و او مي‌توانست آبروي تو را ببرد ولي رحمت و ستارالعيوب بودنش مانع شد، الان که کار نيک مي‌کني مي‌ترسي آبروي تو را ببرد؟!!! خدا را چه فرض کرده‌اي؟؟!!! بدون توجه به نظر مردم قابلمه را از آشپزخانه خارج کردم ديدم از آن جمعيت تنها کسي که نمي‌بينند من هستم. @DastaneRastan57
ساعت دماسنج
حسين-141
رتبه 0
0 برگزیده
93 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
حسين-141 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top