وبلاگ :
سين جيم هاي اخلاقي
يادداشت :
راه و رسم عاشقي
نظرات :
0
خصوصي ،
22
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
آسمان
سلام. اومده بودم دوست عزيز ولي چيزي به ذهنم نرسيده بود. خيلي جالبه اما هنوز نتونستم دركش كنم البته الان كمي درگيرم بعد حتماً نت برداري ميكنم تا دركش كنم. مطالب مثلث عشقت رو كپي كردم
پاسخ
سلام؛ بهتون حق ميدم درك عشق آسان نيست؛ طفيل هستي عشقند آدمي و پري ارادتي بنما تا سعادتي ببري بكوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش كه بنده را نخر كس به عيب بي هنري آن را در لغت چنين معنا كردهاند: 1 ـ به حدّ افراط دوست داشتن. 2 ـ دوستي مفرط، محبت تام.[13] عشق را نميشود به آساني تفسير كرد، زيرا كه در هر گذرش تفسيري وجود دارد كه با هزار تعبير است امّا عبوديت بالاترين و بهترين تفسير عشق است، زيرا كه عشق در برترين مرتبه رو به تعالي ميگذارد و از احساس آميخته به حواس ميگريزد: "إلهي هبْ لي كمال الاءنقطاع إليك".[14] عشق واقعي برون رفتن از تمام تعلقات و تحويل به "أحسن الحال" است و عاشق واقعي از تمايلات منقطع ميباشد. و از تظاهر منزجر است. عشق از درون ميجوشد و عاشق از خدا ميترسد و بر هوي' ميخروشد. نه آن كه در گرو عشق حسّي و خيالي است كه بر خاسته از گرايش به شهوات و اميال دروني است، كه بر ظاهر دنيا حكم ميكند و از ملكوت كه در آخرت متجلّي ميشود، غافل است: "آنها (دنيا پرستان) فقط ظاهري از زندگي دنيا را ميدانند، و از آخرت (پايان كار) غافلند".[15] و متعلق عشق حسي و خيالي زيباييهاي ظاهري و مختص بُعد مادي انسانها ميباشد. هر اندازه كه آدمي نسبت به چنين عشقي توجه نشان دهد، از مراحل عشق عقلاني و عرفاني دور شده است. عاشق واقعي دلش مسكن خدا است. با چشمانش باطن عالَم را ميبيند، و با گوشهايش شنواي اسرار حق است. معناي را ستين عشق در كلمات مولاي ساجدين متجلّي است: "جز وصال تو، سوز سينهام را خنك نكند. جز لقاي تو، آتش دلم را خاموش نگرداند. جز نظر به وجه تو اشتيا قم را سيراب نسازد، وجُز به قرب تو قرار ندارم".5[16] ايام خوش آن بود كه با دوست به سر رفت باقي همــه بي حاصلــي و بي خــبري بود اين عشق واقعي است كه جز به وصال و لقاي حق رضايت نمي دهد و نظر به وجه پروردگار اشتياقش را پاسخ ميدهد و به قربش قرار مي يابد. انسان اول بايد عاقل باشد تا عاشق شود.. عشق بالاترين مرحله و آخرين ثمرة عقل است. عاقل هوشيار و بيدار، عاشق دلدار است. عقلي كه موجب ارتقاي انسان به اعلي عليّين ميشود.[17] ، عقل نيست، بلكه عشق است.عقلي كه آزموده و پخته شده، به عشق تبديل ميشود. خداوند انسان را با فطرت عاشقه آفريد، اما فطرت عاشقه هر انساني را، غرايزي در بُعد حيواني احاطه كرده است، و هر كدام از آن، نفس را به سوي خود ميكشانند. افرادي كه به سمت ثروت، مقام، شهوت، دنيا پرستي و ديگر اميال رفتهاند، كساني هستند كه فطرت عاشقة را به سمت غريزه پست هدايت كردهاند و معشوق حقيقي خود را در ثروت، رياست، ماه رويان و هر آنچه كه فاني است ديدهاند. در مقابل، افرادي وجود دارند كه باتربيت فطرت، به مقامات عاليه عرفاني و معنوي رسيدهاند و فطرت را به سوي كمالطلبي و هدايت سوق دادهاند. مولاي متقيان علي(ع) عاشق واقعي بود، در عشق او دنيا اعتباري ندارد و حتي بهشت با تمام لذت هايش منظور نميشود، در عشق او حضرت حق مطلوب است و اوست كه خدا را به واقع مي پرستد. او بر عذاب خدا صبر ميكند، اما فراقش را تحمل نميكند.[18] و ما چنين نيستم كه به اين مقام برسيم، ولي ميتوانيم بهره هايي از آن را با عشقي پاك و خدايي به دست آوريم. عاشق واقعي تنها رضاي معشوق و محبوب را طلب ميكند و از خود خواهي و خود پرستي نجات يافته است. خواستة محبوب را بر خواستة خويش مقدّم مي دارد و بالاتر از آن رضاي او را رضاي خود ميداند و خواستة ديگري غير از خواستة او ندارد.[13]دكتر معين، فرهنگ فارسي، ج2، ص2303.[14]مناجات شعبانيه.[15]روم (30) آيه 7.[16]مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشرة.[17]اشاره به بيان مولاي متقيان، در شرح غرر و درر آمُدي، ج1 ص350.[18]دعاي كميل.با استفاده از آرشيو واحد پاسخ به سوالات ديني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي:
http://www.pasokhgoo.ir
*