• وبلاگ : سين جيم هاي اخلاقي
  • يادداشت : راه و رسم عاشقي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + رويا 
    سلام خيلي مطلبات طولاني و خسته كنندس ادم حوصلش سر ميره مي توني يه كم جذابترش كني؟
    پاسخ

    با عرض سلام چشم سعي بيشتري خواهم كرد.
    + مژگان 
    شما رو به خدا قسم ميدم يه راه عملي عاشق خدا شدن را به من ياد بديد
    پاسخ

    سه دستور العمل از علامه طباطبايي (ره)براى موفق شدن لازم است: همتى برآورده و توبه نموده، سپس به مراقبه و محاسبه بپردازيد. به اين نحو كه: 1- هر روز صبح که از خواب بيدار مى‌شويد، قصد جدى كنيد كه: هر عملى كه پيش آيد، رضاى خدا، عزّ اسمه را مراعات خواهم كرد. آن وقت در هر كارى كه مى‌خواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، و همين حال را تا شب، وقت خواب، ادامه خواهيد داد.2- وقت خواب، چهار - پنج دقيقه‌اى در كارهايى كه روز انجام داده‌ايد، فكر كرده و يكى يكى از نظر خواهيد گذارنيد، هر كدام مطابق رضاى خدا انجام يافته، شكر بكنيد و هر كدام، تخلف شده استغفار بكنيد. و اين رويه را هر روز ادامه دهيد. اين روش اگر چه سخت و در ذائقه نفس تلخ مى‌باشد، ولى كليد نجات و رستگارى است .3- هر شب، پيش از خواب، اگر توانستيد، سور مُسبحات يعنى: سوره حديد، حشر، صف ، جمعه و تغابن را بخوانيد و اگر نتوانستيد، تنها سوره حشر را بخوانيد. ان شاءالله موفق خواهيد شد. محمدحسين طباطبايىمنبع: مجله حوزه، شماره 46.

    سلام

    ببخشيد كه يه مقدار دير شد.

    ---------------------------------------

    از عنوان پست بر نمي ياد كه بخواين در مورد عشق حقيقي صحبت كنيد.

    در نظر اول عشق مرامي به ذهن مي رسه.

    در مورد بندگي هم چيزي نفهميدم نمي دونم عبارات شما گويا نبود يا آي كيوي من جوابگو نيست.

    ----------------------------------------

    در ضمن در صورت امكان آدرستون رو به ميل من بفرستيد تا در رابطه با جايزه مسابقه ترتيب اثر داده بشه. فقط به رسم يادبوده.

    يا علي

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بمب گوگلي هفته زن

    هر چند مجامع بين المللي 8 مارس را تنها به عنوان روز زن مي نامند ، اما نام زن و كلمه مقدس مادر در فرهنگ اصيل ايران اسلامي هم آغوش ياد و خاطره حضرت فاطمه زهرا (س) است
    بنابراين ايرانيان با توجه به اهميت جايگاه زن در خانواده به عنوان همسر و مادر و به پاس گراميداشت روز تولد يگانه دختر پيامبر اعظم ، حضرت زهرا (س) اين روز را به عنوان روز زن و روز مادر اعلام مي دارند .

    شما هم‌ چنين مي‌توانيد براي اعلام حمايت خود و تبليغ براي اين طرح ، از اين صفحه کد مورد نظر خود را دريافت و در قالب وبلاگتان قرار دهيد.
    بديهي است در صورت به ثمر نشستن اين طرح همه ما در اجر معنوي آن سهيم خواهيم بود.

    روز زن ايراني
    تولد حضرت مادر(س)

    با تشکر
    دفتر توسعه وبلاگ ديني

    + كسمايي 

    سلام

    من متقاضي شركت در آزمون دانشپذيزي ارشد اخلاق هستم ويه عالمه سوال دارم

    اگه ميشه شماره تماس تون روبدين ويا اگه مايل به پاسخ گويي از طريق ايميل هستين بهم ايميل بزنين
    پاسخ

    با عرض سلام براي آشنايي با اين دانشكده بعرضتون ميرسونم كه سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از کشور به مثابه گسترده ترين نهاد برون مرزيي در عرصه گسترش معارف اسلامي با هدف بهره گيريي از فن آوريي هايي پييشرفته آموزشي جهان، بر آن شده است تا با راه اندازي دانشکده هاي مجازي با زبان و رشته هاي متفاوت به فراخور مخاطبان جهاني خود، در عرصه بين الملل حضوري ديگر را تجربه کند. رويکردي که بي ترديد فرايند آموزش هاي سنتي در حوزه علوم اسلامي را با يک نوع دگرگوني بنيادي مواجه خواهد ساخت.نخستين گام براي تحقق اين مهم تشکيل مرکزي تحت عنوان مرکز آموزش هاي غير حضوري در سازمان بود که پيشتر با نام مرکز اسلامي راه دور شناخته مي شد. از جمله اهداف اين مرکز بررسي و راه اندازي دانشکده ها و رشته هاي مجازي، راه اندازي کتابخانه ديجيتال و همچنين راه اندازي انواع ديگر آموزش از راه دور مانند آموزش مکاتبه اي در کنار آموزش مجازي تحت وب مي باشد.در راستاي اين اهداف اولين دانشکده مجازي مرکز با عنوان دانشکده مجازي معارف اسلامي شکل گرفت و پس از تشکيل شوراي علمي و سياست گذاري اولين رشته اين دانشکده به عنوان رشته اخلاق در مقطع کارشناسي ارشد تعيين گرديد. در حال حاضر اين دانشكده با همكاري دانشگاه پيام نور به برگزاري دوره رسمي اقدام كرده و مدرك مورد تأييد وزارت علوم تحقيقات و فنآوري به دانش آموختگان خود ارائه مي كند.اين دانشکده بر مبناي اصول و ارزش هاي اسلامي و با بهره مندي از ره آوردهاي حوزه علميه و دانشگاه و در راستاي گسترش آموزه هاي اصيل اسلامي، بر آن است که مباني اخلاقي و اسلامي را به زبانهاي فارسي ، عربي ، انگليسي و به شکلي آکادميک در قالب آموزش مجازي استاندارد ارايه کند.اهداف وسياست هاآموزش آکادميک فرهنگ و معارف اسلامي، به ويژه اخلاق و معنويت به علاقه مندان، به خصوص مسلمانان خارج از کشور؛برقراري ارتباط با مؤسسات علمي و فرهنگي داخل و خارج از کشور با هدف معرفي و نشر انديشه اسلامي و نيز آشنايي با تحولات و تفکرات نوين انديشمندان؛اصلاح و ارتقاء مستمر و توسعه برنامه ها و محتواي آموزشي، پژوهش محور كردن آموزشها، كارآمد كردن برنامه ها و دروس و تاسيس دوره هاي آموزشي جديد؛تقويت پژوهش و رشد فزاينده علمي از راههايي مانند تقويت نشاط، انگيزه، خلاقيت و آزاد انديشي علمي، دانش پژوهي، ترويج روحيه نقادي، انتقاد پذيري و رسيدن به تفاهم، ايجاد بنيه لازم براي كسب مدارج علمي بالاتر و تسهيل دستيابي به منابع علمي و اطلاعات.استفاده از فن آوريهاي جديد براي بالا بردن سرعت، دقت و كارآمدي آموزش و پژوهش و تسهيل ارتباطات علمي، باتوجه به مقتضيات و نيازها؛فرايند راه اندازيي1) تهيه طرح راه اندازي دانشکده مجازي :نخستين گام براي راه اندازي يک مرکز آموزشي ارايه طرح کلان و کلي آن است. به همين دليل گام نخست براي اين مرکز تهيه طرح راه اندازي دانشکده مجازي بود. اين طرح با استفاده از تخصص و تجربه اساتيد و کارشناسان تهيه شده و در بهمن ماه سال 80 به تصويب سازمان رسيده است.2) تشکيل شوراي سياستگذاري :به منظور تهيه و تبيين سياست هاي کلان و خط و مشي هاي اصولي مرکز در گام دوم شوراي سياستگذاري مرکز، شکل گرفت. اين شورا موفق شده است ضمن تعيين مقاطع رشته هاي تحصيلي، بيانيه اهداف و مأموريت اين مرکز را نيز تهيه کند.3) تهيه بيانيه مأموريت:مأموريت يا رسالت آرمان و ايده آلي است که دليل وجود يک سازمان به شمار آمده و مقصود بنيادين يک سازمان را تعريف مي کند. با تشکيل شوراي سياستگذاري در مرکز آموزش هاي غيرحضوري يکي از نيازمنديهايي که به سامان رسيد، تهيه بيانيه ماموريت براي مرکز بود. بر اساس اين بيانيه، مأموريت مرکز آموزش هاي غيرحضوري باز توليد فرآورده ها و پيامدهاي ديني متناسب با نيازها و انتظارات موجود در جامعه معاصر و عرضه آن به مسلمانان جهاني است.4) راه اندازي پايگاه هاي مرکز :با توجه به ضرورت اطلاع رساني راه اندازي پايگاه اطلاع رساني مرکز آموزش هاي غيرحضوري با هدف ايجاد ارتباط با مخاطبان و زمينه سازي تأسيس دانشکده مجازي راه اندازي شد، اين پايگاه با آدرس www.icde.net قابل مشاهده است. علاوه بر پايگاه يادشده، پايگاه اصلي دانشکده مجازي با آدرس www.vuict.com راه اندازي شده است که دانشجويان از طريق اين پايگاه ضمن ثبت نام تحصيلات خود را نيز پي خواهند گرفت.5) تأسيس کتابخانه ديجيتال :با توجه به نياز و ضرورت کتابخانه براي يک فرايند آموزشي، مرکز تلاش نمود تا با تأسيس کتابخانه الکترونيکي اين نياز را مرتفع سازد. کتابخانه ديجيتال مرکز با قابليت هاي پژوهشي و آموزشي منحصر به فرد مي تواند کمک شاياني به همه علاقه مندان علوم اسلامي باشد.6) بررسي و مطالعه نرم افزارهاي لازم :فرآيند آموزش مجازي بر نرم افزارهاي خاص خود مبتني است. به همين دليل اين مرکز به موازات کار آماده سازي متن و محتوا به مطالعه و بررسي نرم افزارها مورد نياز از جمله نرم افزار LMS و نرم افزار درس ساز اقدام کرده است و در اين راستا با شرکت هاي مختلفي از آن جمله شرکت object j ، انگاره نگار ، باني ساز و مرکز رشد فنآوري IT دانشگاه صنعتي شريف به مشاوره پرداخته و نرم افزارهاي اين مؤسسه ها را مورد مطالعه قرار داده است و در نهايت و پس از کارشناسي هاي فراوان و با تهيه ليست نيازمندي ها، پرتال آموزشي اين مرکز توسط مرکز رشد فناوري IT شريف تهيه گرديد.7) تعيين رشته :بر اساس مشاوره هاي فراوان با صاحب نظران داخل و خارج از کشور و جمع بندي اين مشاوره ها مرکز آموزش هاي غيرحضوري مکلف شد نخستين رشته آموزشي خود را «اخلاق» و در مقطع کارشناسي ارشد و به زبان فارسي راه اندازي کند. اين رشته با توجه به گرايش عمده ي انسان امروز به معنويت و اخلاق برگزيده شده است و در قالب اين رشته مي توان پيام اسلام را در زمينه ي اين موضوع به انسان امروزي ارايه کرد.8) تهيه عناوين واحدهاي درسي و سر فصلهاي آموزشي :در گام بعد با تشکيل يک شوراي علمي، اين مرکز موفق شده است عناوين واحدهاي آموزشي و پس از آن سر فصل هاي خود را تهيه و به تصويب برساند.عناوين واحدها و سر فصل ها به صورت پيوست در پايان نوشتار آمده است.9) تهيه طرحنامه هاي آموزشي :با تعيين عناوين واحدهاي آموزشي و پس از آن سرفصلهاي دروس در گام بعد با استفاده از اساتيد و صاحب نظران اين مرکز موفق شده است طرح نامه محتوايي پاره اي از دروس را فراهم آورد . اين طرح نامه ها اساس کار اساتيد در تدريس و پس از آن مبناي تأليف و تدوين متون آموزشي قرار گرفت.10)تهيه نظامنامه توليد محتوا:در گام بعد اين مرکز بررسي شيوه هاي مختلف آموزش الکترونيکي و گزينش يکي از اين شيوه ها بر اساس کارشناسي هاي صورت گرفته ، اقدام به تهيه نظامنامه آموزش خود کرده است. در اين نظامنامه به چگونگي قالب ريزي محتواي آموزشي استاندارد سازي محتوا ، بخش هاي تشکيل دهنده آن و نيز عناصر اصلي درس ها پرداخته شده است . در نهايت باجمع بندي مطالب گفته شده در اين نظامنامه ،نظام توليد محتواي آموزشي اين مرکز آماده شده است .11) توليد محتواي آموزشي :بي گمان مهمترين وحساس ترين بخش از فرايند تاسيس دانشکده هاي مجازي بخش توليد محتواي آموزشي است ، اين مرکز نيز به فراخور مخاطبان خود و سطح آنان و شکل آموزشي گزينش شده ،توليد محتواي آموزشي را در دستور کار خود قرار داده است .چرخه توليد محتواي الکترونيکي در سه مرحله توليد، بازتوليد و پردازش فني انجام مي گيرد.نهايي شدن درس به معناي تکميل مراحل توليد، بازتوليد و پردازش فني مي باشد. عناصر مراحل سه گانه به اختصار به شرح ذيل مي باشد:تهيه محتواي اوليه آموزشي توسط يکي از اساتيد؛ارزيابي اوليه محتوا توسط حداقل دو تن از اساتيد ارزياب؛تبديل محتواي اوليه به SCO توسط آموزش يار؛تأييد SCO ها توسط استاد؛فيلم برداري از دروس ارائه شده توسط استاد؛ويراستاري SCO ها.آماده سازي تصاوير، نمودارها و جداول مورد نياز؛تهييه واژه نامه براي واژگان نيازمند به توضيح؛فرمت زني SCO ها؛پردازش فني تصاوير گرافيکي؛آماده سازي انيميشن هاي مورد نياز؛آماده سازي فيلم و صوت با فرمت مناسب (فشرده سازي، برش و ... )؛تبديل متون به فرمت تحت وب و نوشتن اسکريپت هاي مورد نياز؛آماده سازي فني آزمون ها؛ايجاد درس در LMS و بارگزاري محتواي آموزشي در پرتال. آدرس سايت: www.vuict.com

    سلام عليكم!

    خوبي حاج آقا؟؟ خيلي عجله داري كه!!!دستي بكش با هم بريم!!!

    يه كم بيشتر توضيح ميدادي درباره اين تيترها...زودي از سرشون گذشتي؟؟؟حيف بود....

    به روزم: مرد و گاو، ما و معرفت الله

    منتظرم...يازهرا....

    پاسخ

    با عرض سلام و تشکر از توجه تون بناي بر اين نيست که پست ها طولاني بشن و در مواقعي که عزيزان مورد خاصي رو بخوان توضيح بديم تو همين جا پاسخشونو ميديم کما اينکه داديم و گاهي خيلي هم مفصل هستن. موفق باشيد

    با سلام

    ميلاد حضرت زهرا (س) ، روز روز زن و روز مادر مبارك باد

    التماس دعا

    *** بنام تو اي قرار هستي***

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوار . مطلب زيبا و ارزشمندي بود كه خوندنش موجب مسرت خاطر شد . از شما براي اين نوشته زيبا تشكر مي كنم . مويد باشيد انشاء الله

    ولادت با سعادت سرور بانوان بهشت ؛ فخر كائنات ،در بي همتاي آفرينش انسيه حورا، ريحانه دلها ، فاطمه زهرا (س) برشما مبارك باد

    سلام

    ممنون از حضور گرمتون

    ميلاد حضرت زهرا س)رو به شما تبريک ميگم اميدوارم سال ديگه چنين روزي مدينه باشيد

    مطالب ارزنده اي بودند استفاده بردم اميدوارم عشق الهي و واقعي نصيب ما هم بشه

    به روزم عميق ترين ترس ما....

    ياعلي

    پاسخ

    سلام ، متشكرم، انشاء الله
    سلام دوست عزيزم
    من يك دختر هستم تا ديروز فكر مي كردم كه زن بودن يك عيب است اما امروز به كمك دوست عزيزم فهميدم كه اشتباه فكر مي كرده ام.
    پاسخ

    با عرض سلام از اينكه متوجه اشتباه خو تان شديد خوشحالم واقعيت اينه كه اديان و مكاتب گوناگونِ الهي و بشري , نظريات گونه گوني دربارهء شخصيت انسان , اعم از زن و مرد, ارايه كرده اند; از اين رو, هرگز يك بينش دربارهء انسان , در جهان وجود نداشته است . در طول زمان , از دير باز تا كنون , زن گاه مقامي الهي يافته و مظهر همهء عشق ها و زيبايي ها تلقي شده و گاه در مقام فريبايي فتنه انگيزي قرار گرفته است .در منطق زن موجودي پاك نشدني بود و از هرگونه كاري جز خدمتگزاري و ارضاي غريزهء جنسي منع مي گشت . زورپاي يوناني , زنان را موجوداتي با مي شمرد! اين ضرب المثل درميان ملت ها دهان به دهان گشت و در ادبيات هر كشور ترجمه مي شد. سلوك با زن را يك نوع زجر و رياضت سخت مي شمرد كه براي تقويت اراده و مالكيت برنفس , چشيدن اين زهر و كشيدن اين زجر سودمند بود!در روغن داغ بر بدن زن هاي بدبخت مي ريختند! آن ها را به دُم اسب ها مي بستند و اسب ها را به سرعت مي راندند! زن هاي بيچارهء دست و پا شكسته را به ستون ها مي بستند و از فراز مجسمه ها آتش بر بدنشان مي ريختند!در زن ها آب هاي گِل آلودي ناميده مي شدند كه نيك بختي و ثروت را مي شويند! در و گروهي ديگر در آن ديار, زنان را پس از مرگ شوهر, به علت فقدان روح باقي , فداي شوهرمي نمودند و آنان را با تشريفاتي خاص در كنار جسد شوهر آتش مي زدند و مي سوزاندند!تاريخ از اين گونه جنايات انباشته است .ملاحظه مي فرماييد عدمِ شناخت صحيح زن , از ديرباز, سبب انحرافات بسياري در جوامع بشري شده است ;گروهي به آزار و شكنجه و تضييع حقوق انسانيِ او برخاستند; گروهي ديگر تنها به استفادهء ابزاري از او همت گماردند و شخصيتش را در حدّ يك خدمتكار و ابزار اطفاي شهوات پايين آوردند; گروهي ديگر سعي كردندجنسيت او را فراموش كنند و نقش اصلي و مهم او را ناديده بگيرند و در تساوي و برابري او با مردان تلاش كنند. حال آن كه همهء اينان , با افراط و تفريطهايشان , شخصيت و فضيلت و منزلت زن را به نحوي پايمال كردند و ارزش هاي اين مخلوق الهي را نابود ساختند.اين ها فراموش كردند زن همچون موجودات ديگر, داراي ظرفيت ها و توانمندي ها و خصوصيات خود مي باشدو تا هدف از خلقتش شناخته نشود, احقاق حقوق او ناممكن و ناشدني است .بدين ترتيب , تنها راه بازگرداندن شخصيت پايمال شدهء زن در طول تاريخ , شناخت دوبارهء او و ارزش هاي وجودي او است . يكي از مهم ترين سؤالاتي كه در ابتداي تحقيق دربارهء شخصيت زن بايد به آن پرداخت , اين است كه آيا مرد و زن در اصل آفرينش با هم تفاوت دارند؟قرآن مي گويد: .(1)آيت اللّه جوادي آملي دربارهء اين آيه مي نويسد: منظور از نفس در اين آيه گوهر و ذات و ا صل و واقعيت عيني شيء است . مفاد آيهء مزبور اوّلاً اين است كه همهء انسان ها از هر صنف خواه زن و خواه مرد (زيرا كلمهء ناس شامل همگان مي شود) از يك ذات و گوهر خلق شده اند و مبدأ آفرينش همهء افراد يك چيز است . ثانياً اولين زن كه همسراولين مرد است , او هم از ذات و گوهر عيني آفريده شد, نه از گوهر ديگر و نه فرع بر مرد و زايد بر او و طفيلي وي .(2)زن و مرد از يك اصل ريشه مي گيرند و كسي را بر ديگري برتري و فضيلتي از جهت آفرينش نيست و خداونديكي را كامل و ديگري را ناقص نيافريد.به هيچ مبحث و ديباچه اي قضا ننوشت براي مرد كمال و براي زن نقصان (3)چرا خداوند زنان را آفريد؟اين دومين سؤالي است كه در شناخت شخصيت زن بايد بدان جواب داد. جواب آن در يك جملهء كوتاه اين است كه زن مايهء آرامش و سكون انسان است . در عهد عتيق مي خوانيم : بخفت و يكي از دنده هايش را گرفت (4) و گوشت در جايش پركرد و خداوند آن دنده را كه از آدم گرفته بود, زني بنا كرد و وي را نزد آدم آورد و آدم گفت : اين است استخواني از استخوان هايم و گوشتي از گوشتم . از اين سبب ناميده مي شوند, زيرا از انسان گرفته شد. از اين سبب , مرد, پدر و مادر خود را ترك كرده , به زن خويش خواهد پيوست و يك تن خواهند بود.(5) ملاحظه مي كنيد علاقه و محبت ميان زن و مرد, سبب گرايش آن ها به هم شده و در حقيقت با همبستگي , يك تن خواهند بود. زن , جزء مكمّل مرد در زندگي است . در آيه اي از قرآن همين معنا را مي يابيم : .(6)در اين آيه خلقت زنان , از نشانه هاي خداوند ذكر شده و علت آن سكون و آرامش بيان شده است . مهر و محبت ميان زن و مرد از نعمت ها و سنت هاي خداوند است كه در ميان انسان ها بر قرار نمود. بنابراين حبّ زنان به مردان ومهر مردان به زنان , امري خدادادي است . از همين آيه , نقش حساس زن در حفظ آرامش حيات آدميان را مي تواندفهميد و به جايگاه حساس و مهم او پي برد.همچنين در روايتي مي خوانيم : زراره از امام صادق سؤال كرد: نزد ما مردهمي هستند كه مي گويند خداوند حوا رااز بخش نهايي ضلع چپ آدم آفريد؟ امام صادق فرمود: خداوند از چنين نسبتي منزّه است ! آيا خداوند توان آن رانداشت ! آيا خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دندهء او خلق كند, تا بهانه به دست شفاعت كنندگان ندهدكه بگويند بعضي از اجزاي آدم با بعضي ديگر نكاح نمود؟! خداوند بعد از آفرينش آدم , حوا را به طور نوظهور پديدآوريد. آدم بعد از آگاهي از خلقت وي از پروردگارش پرسيد: اين كيست كه قرب و نگاه او مايهء انس من شده است ؟خداوند فرمود: حوّا است ! آيا دوست داري با تو باشد و مايهء انس تو شود و با تو سخن بگويد و تابع تو باشد؟ آدم گفت :آري , پروردگارا! تا زنده ام سپاس تو بر من لازم است ! خداوند فرمود: از من ازدواج با او را بخواه , چون صلاحيت همسري تو را جهت تأمين علاقهء جنسي نيز دارد. سپس آدم عرض كرد: من پيشنهاد ازدواج با وي را عرضه مي دارم ,رضاي شما در چيست ؟ خداوند فرمود: رضاي من در اين است كه دين مرا به او بياموزي . پس آدم به حوا گفت : نزد من بيا! حوا گفت : تو نزد من بيا! خداوند امر كرد آدم از جاي خود برخيزد و به طرف حوّا برود.(7)مطالب مهم و سودمندي از اين روايت استفاده مي گردد كه به بعضي اشاره مي شود:1 خلقت حوا از ضلع و دندهء چپ آدم صحيح نيست ;2 آفرينش حوا همانند خلقت آدم بديع و نو و مستقل بود;3 نزديكي و نگاه آدم به حوا, مايهء انس وي شد و خداوند همين اصل را پايهء برقراري ارتباط بين آن ها قرار داد.اين اُنس انساني قبل از ظهور غريزهء شهوت جنسي بود, زيرا غريزه بعداً مطرح مي شود; 4 خداوند گرايش جنسي و شهوت را بر آدم القا نمود, در حالي كه انس و دوستي بر قرار شده بود.(8)]متأسفانه , ابزار انگاري زنان امروزه بسيار شايع است . اي كاش مردان و زنان مي دانستند خلقت انسان اهداف بلندتر و والاتري دارد و هيچ يك ابزار رفاه ديگري نيست .5 بهترين مهرين و صداق , تعليم علوم الهي و آموختن دين است كه خداوند آن را به عنوان مهر حضرت حوا قرارداده ; 6 بعد از ازدواج , آدم به حوا گفت : نزد من بيا و به من رو كن و حوا به او گفت تو به من رو كن , و خداوند امر كردآدم برخيزد و به طرف حوا برود و اين راز خواستگاري مرد از زن است .(9)بهره هاي مشترك زن و مرداز آيات و روايات بسياري به دست مي آيد زن و مرد داراي بهره هاي مشترك بسياري در زندگي هستند كه به چند نمونه اشاره مي كنيم :1 بهره برداري از نعمات بهشت و نهي مشترك از درخت ممنوع : .(10)2 اغواي هر دو توسط شيطان : .(11)3 توبهء هر دو نزد پروردگار: .(12)4 اشتراك در روح انساني : .(13)5 تسويه و تعديل در خلقت : .(14)6 ابزار ادراك : .(15)7 فطرت الهي : .(16)8 وجدان اخلاقي : .(17)9 حمل امانت الهي : .(18)10 عبادت : .(19)در بيان ارزش هاي مشترك زن و مرد اين حكايت از قرآن بسيار زيبا است .سپس اين آيه نازل شد: .(20)از اين آيه مي توانيم ميزان ارزش زنان را در مقايسه با مردان به دست آوريم . كاملاً واضح است كه زن و مرد هردو در ايمان , تقوا و طي مدارج كمال با هم تفاوتي ندارند و خداوند در مقابل اعمال نيك ايشان . پاداشي يكسان به آنان خواهد داد.بنابراين دانستيم زن مانند مرد يك انسان است و داراي روح و رشد و كمال و فطرت الهي است . اختلاف زن ومرد, تنها در سايهء اختلاف خصوصيات ذاتي آن ها شكل مي گيرد, بدين ترتيب كه به علت وضع خاص فيزيكي , يكي مأمور به جهاد مي شود و ديگر مأمور به تربيت فرزند; يكي به رسيدگي به امورات خانه و يكي به كسب روزي درخارج آن و.... اين خصوصيات و احكام آن به صورتي است كه هر يك از زن و مرد شخصيت مستقل و ممتاز خود راحفط مي كند و احساس پوچي و بيهودگي نمي نمايد.متأسفانه شما در نامهء خودتان , به يأس رو آورده و فضايل و جواني خود را فراموش كرده ايد. دليلي ندارد چون يك عده يا جامعه اي قدر و منزلت انسان را نمي شناسند, آدم از بودن خود احساس ناراحتي كند و غمگينانه آواي يأس سردهد و كاسهء چه كنم , دست بگيرد.(پـاورقي 1.نساء (4 آيهء 1(پـاورقي 2.زن در آيينهء جلال و جمال , ص 44با تلخيص .(پـاورقي 3.پروين اعتصامي .(پـاورقي 4. در تأييد اين مطلب كه زن از دندهء چپ مرد آفريده شد, رواياتي آمده است , ولي وجود روايات معارض اين مطلب ـ در درجهء اوّل ـ وبه قول استاد جوادي آملي , ضعف سند و ناتمامي دلالت ـ در درجهء دوم ـ اين روايات را مخدوش مي كند. متأسفانه اين عقيده از قديم در ميان مردم وجود داشته است و شعراي بسياري هم در هجو زنان آن را به كار برده اند; به طور مثال مكتبي مي گويد: ]زن از پهلوي چپ شد آفريده كس از چپ , راستي هرگز نديده ]اما همان طور كه گفتيم اين مطلب صحيح نيست .(پـاورقي 5.تورات , سفر پيدايش , باب
    + الهه السادات 
    سلام تشکر از لطف شما و اگر اشکال نداره ميخواستم اين مطلب را هم اضافه کنم. موفق باشيد. زندگي بدون عشق را به چه چيزي مي توان تشبيه كرد زندگي بدون عشق مانند درخت بدون شكوفه و ميوه مي ماند . زندگي بدون عشق زندگي نيست .... زندگي چيست ؟ عشق ورزيدن!و........؟ زندگي ماجرايي است پر هيجان ما در زندگي خود نشانه ها يي مي بينيم حاكي از حضور خداوند در درون و بيرون ما . اگر چشم دل را باز كنيم مي توانيم اين نشانه ها را ببينيم و بخوانيم . دنياي ما سرشار از معناست . هر آنچه كه در درون و بيرون ما اتفاق مي افتد نامه اي است از عالم بالا كه بايد آن را باز كنيم و بخوانيم .ا ين نامه ها را خداوند براي همه ما مي فرستد او از زبان همه چيز و همه كس و همه حادثه ها با ما سخن مي گويد. عشق چيست ؟ عشق رايحه شناخت خويشتن خويش است . وقتي لبريز مي شوي از حقيقت خود- كه همان خداست – آن گاه سهيم مي شوي خود را با ديگران وقتي مي فهمي كه از هستي جدا نيستي .آ نگاه عاشق مي شوي . عشق ميوه تجربه وحدت عارفانه خود با همه چيز و همه كس است . عشق رابطه نيست بلكه برترين مرتبه وجود است . بعضي ها به غلط گمان مي كنند كه نقطه مقابل عشق نفرت است . نقطه مقابل عشق نفرت نيست بلكه ترس است . نفرت عشق وارونه است . وقتي خود را نمي شناسي از همه مي ترسي در عشق تمام پنجره هاي وجودت را به روي بي كران باز مي كني . اما وقتي مي ترسي همه ي پنجره هاي وجودت را مي بندي وبه آن ها قفل آهني بي اعتمادي مي زني . وقتي مي ترسي تنها مي شوي وقتي عشق مي ورزي محو مي شوي ديگر نيستي تا احساس تنهايي كني عشق مرزهاي تو را مي ريزد وتو را با آدم ها پرنده ها آب ها گياه و خورشيد و ماه و ستاره يگانه مي كند . عشق افتادن قطره به درياست قطره تويي و دريا خداست . ما چنان آفريده شده ايم كه فقط مي توانيم به عشق زنده باشيم . بدون عشق مردگي مي كنيم .نه زندگي . اگر نتوانيم عشق بورزيم از زندگي نيز محروم خواهيم شد . آنگاه آني نخواهيم بود كه مي توانيم باشيم . اگر عشق نورزيم جاري وجودمان به مرداب ملال مي ريزد . مي گنديم و مي پوسيم و مي ميريم . از مرگ نمي ترسيد ؟ اگر مرگ وجود مي داشت شايد از او مي ترسيدم بسياري از آدم هايي كه از مرگ مي ترسند خبر ندارند كه هم اكنون مرده اند . زيرا عشق نمي ورزند . عشق است كه زنده مي كند . عشق كيمياست . ضيافت پر شكوه زندگي هرگز به پايان نمي رسد .اين ضيافت هميشه برپاست . بازيگران زندگي مي آيند و مي روند اما نمايش زندگي به پايان نمي رسد عشق تداوم مي يايد خنده تداوم مي يايد زندگي تداوم مي يابد اگر به كيميايي عشق برسيم و ققنوس وار بر خاكستر مرگ خويش با ل و پر بزنيم بي ترديد حيات جاويدانه پيدا مي كنيم . پيش از آن كه مرگ به ما برسد ما بايد به عشق رسيده باشيم وقتي مرگ مي آيد بايد ما را عاشق و دست افشان و تراوند خوان مي بينند بايد مرگ را شگفت زده كنيم مرگ نبايد ما را بميراند. اگر بميريد دلتان بيشتر براي چه كسي تنگ مي شود؟ براي زمين . زمين ما كه در كاينات بزرگ تر از ذره اي غبار نيست . خوشبخت ترين سياره عالم است . بر روي اين ذره ي غبار حيات شكفته است زمين ما زنده است و نفس مي كشد.گ وش بده پرنده ها مي خوانند نگاه كن درخت ها غرق شكوفه و ميوه اند آدم ها را ببين عشق ها را خنده ها را گريه ها را . آيا صداي آواز محزون آن عاشق تنها را نمي شنوي ؟ دختركي در باد مي رقصد آيا او را نمي بيني ؟ خوشا به حال زمين كه زنده است ! خوشا به حال همه ي درخت ها !! خوشا به حال باران !! خوشا به حال خورشيد وماه و ستاره ها !!! خوشا به حال شب !! خوشا به حال روز !! خوشا به حال عشق !! خوشا به حال ما !!

    سلام

    باز هم زيبا و ريزبينانه نوشتين. من که استفاده کردم.

    موفق باشيد.

    + الهه السادات 
    سلام ميخواستم فقط اين مطلب را اضافه کنم. موفق باشيد. عشق جان انسان كانون خواهش‌ها و تمناهاست انسان كه عالم شد مي‌خواهد و براي اين خواستن خود، تلاش‌ها انجام مي‌دهد و همه هزينه‌ها را پرداخت مي‌كند. خواهش جان انسان بخشي از هستي انسان در بعد نفساني اوست و نفس بعدي از ابعاد سه گانه هستي انسان است كه دو الهام فجور و تقوي دارد و عشق، خواستن پارسايي است و نفرت، نخواستن فجور است و دين مجموعه‌اي از عشق و نفرت است يعني خواستن پارسايي و نخواستن فجور، كه همان ديني شدن نفس انسان است. انسان چون مي‌داند، پس مي‌خواهد و چون مي‌خواهد پس عمل و اجرا مي‌كند و چون اجرا كرد سپس نتيجه عملكرد خود را مي‌بيند و اين چرخه چرخان هستي انسان تا پايان زندگي در جهان مادي است اما از كدام دانسته چه خواسته‌اي بخواهد و چگونه عاشق شود و چگونه متنفر شود؟ عشق مفهومي ذات‌الاضافة است يعني عشق، عاشق و معشوق مي‌خواهد كه خط اتصال اين دو باشد و همين عشق تنفرآفرين است نفرت به آنچه كه معشوق را آزار دهد و خاطر او را مكدر مي‌كند كما اين‌كه توسعه عشق به همين عشق به معشوق است زيرا عاشق به آنچه كه محبوب معشوق است عشق مي‌ورزد و اين همان توسعه عشق است. ولي از همه مهم‌تر اين‌كه عشق بخشي از جان عاشق است و همين موجب حضور معشوق در نزد عاشق است پس ديگر از مبدا عاشق تا مقصد معشوق و خط فاصله عشق مبدا تا مقصد خبري نيست بلكه سخن از اتحاد عشق و عاشق و معشوق است يعني اتصالي كه به يكي شدن مي‌انجامد و دو و چند نيست كه در آن من، تو و او معني داشته باشد بلكه يك وقوع است و آن معشوق عشق عاشق است من و ما، اين دسته و آن دسته از بين مي‌رود فقط يكتايي و اخلاص است و اين تكثر و تعدد به آن معشوق اشاره دارند همان‌طوريكه از او استضائه مي‌كند پس به وحدت بسيط در عين كثرت كثير از يك هستي احد كه در برابر نيستي باقي مي‌ماند مي‌رسيم و اين انجام عشق است كه جاني به جانان واصل ‌شود اما طي مراحل اين وصل، اتحاد و تطبيق دو اراده عاشق و معشوق است يعني وصل عاشق به معشوق تنها به انطباق اراده عاشق با اراده معشوق ميسر است ميل نفس كه انفعال جان است به اراده نفس كه فعل جان است، مي‌رسد و انطباق دو فعل به انطباق دو فاعل مي‌انجامد و عاشق كه مي‌خواهد رضايت معشوق را جلب كند به خشنودي او آن‌گونه تصميم مي‌گيرد و عمل مي‌كند كه معشوق اراده مي‌كند و آن فعل را مي‌پسندد. نهايت عشق حذف خود و منيت من است و نصب رضاي معشوق براي معيار و محك همه كارهاست يعني خود را نديدن و معشوق را ديدن و رضايت او را مقدم بر رضايت خود داشتن و در همه گفتارها و كردارها خرسندي او را هدف قرار دادن، مصداق عيني پندار نيك، گفتار نيك، كردار نيك همان عينيت بخشيدن خواسته معشوق در اجرا و عمل است. تجسم عشق عاشقان و معرفت عارفان در جهان مادي به اجرا رساندن حكمت عملي است كه معشوق اعظم و مبدا اعلي هستي آن را مي‌خواهد، پس فعلي كه به محبوب معشوق بينجامد و ترك فعلي كه اجتناب از مبغوض معشوق باشد همان عشق بازي واقعي در جهان واقعيت‌ها و هست‌هاست. معشوق زيبارويي كه جمال در پس پرده حجاب من و منيت‌هاي انسان دارد خواسته از طريق واسطه‌ها و پيام رسانان داده است كه به عشق انسان التفات دارد و محبت عاشق را به بها مي‌خرد و اين بها را تا وصل مطلق، بالا مي‌برد تا آن‌جا كه عند مليك مقتدر جاي مي‌دهد و رزق جاودان در بزم درخشان محفل نور براي بودني هميشه دارد و اين نگراني و خشيت و خشوع عاشق را به عدم خوف و عدم حزن و سرور و شادماني جاودان ختم مي‌‌كند. حال به مطالعه و محاسبه و مراقبه بنشينيم. آيا مي‌ارزد همين چند دهه بودن در اين جهان را به آن بودن جاودان عوض كنيم و به جاي امانت و عشق بازي، خيانت و هوس‌بازي كنيم و با دروغ و دسيسه، به مال و مقام و لذت جنسي نامشروع برسيم و زشت‌تر اين‌كه همه را به پاي دين و دينداري نفاق كنيم و در بلاهتي كه به زيركي تعريف مي‌كنيم دنيا را به آخرت تجارت كنيم در خواب مطلق از جهان جنيني يكسره به جهان پس از مرگ برويم و بيدار شويم كه معشوق مالك، چه حساب‌ها دارد كه به سنگ محك عشق همه رفتارها و گفتارها را به سنجش مي‌كشاند و او تنها هديه اخلاص را مي‌پذيرد و هر چه ناخالص باشد به هيچ مي‌انگارد و بلكه بر آن توبيخ و مواخذه بي‌وفايي و دشمني مي‌كند كه تو نه تنها رسم عاشقي به جا نياوردي بلكه بي‌وفا و متنفر هم بودي پس تا وقت باقي است نوبت عاشقي را از دست ندهيم. *عاشق شويم و به عشقمان ايمان داشته باشيم و ايمان را پاره‌اي از وجودمان و هستي‌مان بدانيم و در حركت جوهري‌مان به سوي مبدا اعلي و تشرف به محضر حضور او، عشق و اخلاص را هديه كنيم و چه زود و نزديك اين ملاقات انجام مي‌شود. * و همه عشق‌ها و محبت‌ها و خواستن‌ها را به همان عشق تعريف كنيم.
    پاسخ

    با عرض سلام و تشكر از مطالب زيباتون؛ من هم اميدوارم عاشق شويم و به عشقمان ايمان داشته باشيم و ايمان را پاره‌اي از وجودمان و هستي‌مان بدانيم و در حركت به سوي مبدا اعلي و تشرف به محضر حضور او، عشق و اخلاص را هديه كنيم . لطفا اگه ممكنه آدرس وبلاگتون رو هم بذارين تا از مطالب ارزشمندتان بيشتر استفاده كنيم. موفق باشيد.
    سلام. اومده بودم دوست عزيز ولي چيزي به ذهنم نرسيده بود. خيلي جالبه اما هنوز نتونستم دركش كنم البته الان كمي درگيرم بعد حتماً نت برداري مي‏كنم تا دركش كنم. مطالب مثلث عشقت رو كپي كردم
    پاسخ

    سلام؛ بهتون حق ميدم درك عشق آسان نيست؛ طفيل‌ هستي‌ عشقند آدمي‌ و پري ‌ ارادتي‌ بنما تا سعادتي‌ ببري‌ بكوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش كه بنده را نخر كس به عيب بي هنري آن‌ را در لغت‌ چنين‌ معنا كرده‌اند: 1 ـ به‌ حدّ افراط‌ دوست‌ داشتن‌. 2 ـ دوستي‌ مفرط‌، محبت‌ تام.[13] عشق‌ را نمي‌شود به‌ آساني‌ تفسير كرد، زيرا كه‌ در هر گذرش‌ تفسيري‌ وجود دارد كه‌ با هزار تعبير است‌ امّا عبوديت‌ بالاترين‌ و بهترين‌ تفسير عشق‌ است‌، زيرا كه‌ عشق‌ در برترين‌ مرتبه‌ رو به‌ تعالي‌ مي‌گذارد و از احساس‌ آميخته‌ به‌ حواس‌ مي‌گريزد: "إلهي‌ هبْ لي‌ كمال‌ الاءنقطاع‌ إليك‌".[14] عشق‌ واقعي‌ برون‌ رفتن‌ از تمام‌ تعلقات‌ و تحويل‌ به‌ "أحسن‌ الحال‌" است‌ و عاشق‌ واقعي‌ از تمايلات‌ منقطع‌ مي‌باشد. و از تظاهر منزجر است‌. عشق‌ از درون مي‌جوشد و عاشق‌ از خدا مي‌ترسد و بر هوي‌' مي‌خروشد. نه‌ آن‌ كه‌ در گرو عشق‌ حسّي‌ و خيالي‌ است‌ كه‌ بر خاسته‌ از گرايش‌ به‌ شهوات‌ و اميال‌ دروني‌ است‌، كه‌ بر ظاهر دنيا حكم‌ مي‌كند و از ملكوت‌ كه‌ در آخرت‌ متجلّي‌ مي‌شود، غافل‌ است‌: "آن‌ها (دنيا پرستان‌) فقط‌ ظاهري‌ از زندگي‌ دنيا را مي‌دانند، و از آخرت‌ (پايان‌ كار) غافلند".[15] و متعلق‌ عشق‌ حسي‌ و خيالي‌ زيبايي‌هاي‌ ظاهري‌ و مختص‌ بُعد مادي‌ انسان‌ها مي‌باشد. هر اندازه‌ كه‌ آدمي‌ نسبت‌ به‌ چنين‌ عشقي‌ توجه‌ نشان‌ دهد، از مراحل‌ عشق‌ عقلاني‌ و عرفاني‌ دور شده‌ است‌. عاشق‌ واقعي‌ دلش‌ مسكن‌ خدا است‌. با چشمانش‌ باطن‌ عالَم‌ را مي‌بيند، و با گوش‌هايش‌ شنواي‌ اسرار حق‌ است‌. معناي‌ را ستين‌ عشق‌ در كلمات‌ مولاي‌ ساجدين‌ متجلّي‌ است‌: "جز وصال‌ تو، سوز سينه‌ام‌ را خنك‌ نكند. جز لقاي‌ تو، آتش‌ دلم‌ را خاموش‌ نگرداند. جز نظر به‌ وجه‌ تو اشتيا قم‌ را سيراب‌ نسازد، وجُز به‌ قرب‌ تو قرار ندارم‌".5[16] ايام‌ خوش‌ آن‌ بود كه‌ با دوست‌ به‌ سر رفت باقي‌ همــه‌ بي‌ حاصلــي‌ و بي‌ خــبري‌ بود اين عشق واقعي است كه جز به وصال و لقاي حق رضايت نمي دهد و نظر به وجه پروردگار اشتياقش را پاسخ مي‌دهد و به قربش قرار مي يابد. انسان‌ اول‌ بايد عاقل‌ باشد تا عاشق‌ شود.. عشق‌ بالاترين‌ مرحله و آخرين‌ ثمرة عقل‌ است‌. عاقل‌ هوشيار و بيدار، عاشق‌ دلدار است‌. عقلي‌ كه‌ موجب‌ ارتقاي‌ انسان‌ به‌ اعلي‌ عليّين‌ مي‌شود.[17] ، عقل‌ نيست‌، بلكه‌ عشق‌ است‌.عقلي‌ كه‌ آزموده‌ و پخته‌ شده‌، به‌ عشق‌ تبديل‌ مي‌شود. خداوند انسان‌ را با فطرت‌ عاشقه‌ آفريد، اما فطرت‌ عاشقه‌ هر انساني‌ را، غرايزي‌ در بُعد حيواني‌ احاطه‌ كرده‌ است‌، و هر كدام‌ از آن‌، نفس‌ را به‌ سوي‌ خود مي‌كشانند. افرادي‌ كه‌ به‌ سمت‌ ثروت‌، مقام‌، شهوت‌، دنيا پرستي‌ و ديگر اميال‌ رفته‌اند، كساني‌ هستند كه‌ فطرت‌ عاشقة‌ را به‌ سمت‌ غريزه پست‌ هدايت‌ كرده‌اند و معشوق‌ حقيقي‌ خود را در ثروت‌، رياست‌، ماه‌ رويان‌ و هر آنچه‌ كه فاني‌ است‌ ديده‌اند. در مقابل‌، افرادي وجود دارند كه‌ باتربيت‌ فطرت‌، به‌ مقامات‌ عاليه‌ عرفاني‌ و معنوي‌ رسيده‌اند و فطرت‌ را به‌ سوي‌ كمال‌طلبي‌ و هدايت‌ سوق‌ داده‌اند. مولاي‌ متقيان‌ علي(ع) عاشق‌ واقعي‌ بود، در عشق‌ او دنيا اعتباري‌ ندارد و حتي‌ بهشت‌ با تمام‌ لذت‌ هايش‌ منظور نمي‌شود، در عشق‌ او حضرت‌ حق‌ مطلوب‌ است‌ و اوست‌ كه‌ خدا را به‌ واقع‌ مي پرستد.‌ او بر عذاب‌ خدا صبر مي‌كند، اما فراقش‌ را تحمل‌ نمي‌كند.[18] و ما چنين‌ نيستم‌ كه‌ به‌ اين‌ مقام‌ برسيم‌، ولي‌ مي‌توانيم‌ بهره‌ هايي‌ از آن‌ را با عشقي‌ پاك‌ و خدايي‌ به‌ دست‌ آوريم‌. عاشق‌ واقعي‌ تنها رضاي‌ معشوق‌ و محبوب‌ را طلب‌ مي‌كند و از خود خواهي‌ و خود پرستي‌ نجات‌ يافته‌ است‌. خواستة محبوب را بر خواستة خويش مقدّم مي دارد و بالاتر از آن رضاي او را رضاي خود مي‌داند و خواستة ‌ ديگري‌ غير از خواستة او ندارد.[13]دكتر معين‌، فرهنگ‌ فارسي‌، ج‌2، ص‌2303.[14]مناجات‌ شعبانيه‌.[15]روم‌ (30) آيه‌ 7.[16]مفاتيح‌ الجنان‌، مناجات‌ خمس‌ عشرة‌.[17]اشاره‌ به‌ بيان‌ مولاي‌ متقيان‌، در شرح‌ غرر و درر آمُدي‌، ج‌1 ص‌350.[18]دعاي‌ كميل‌.با استفاده از آرشيو واحد پاسخ به سوالات ديني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي: http://www.pasokhgoo.ir *
       1   2      >