• وبلاگ : سين جيم هاي اخلاقي
  • يادداشت : نماد محبت و احسان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 24 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. نوشته هاتون خيلي جالب و منطقيه. اغلب بعضي نوشته ها راجع به مسائل اخلاقي حوصله آدم رو سر مي بره. اما مال شما آدم رو مشتاق تر مي کنه. مي خواستم خواهش کنم اگه مي شه راجه به "بدگماني و سوءظن" هم صحبت کنيد. خيلي ممنون مي شم. راستي وقت کرديد بازم به من سر بزنيد خوشحال مي شم.
    پاسخ

    با عرض سلام و تشكر از توجهات شما؛ در خصوص بايد عرض كنم كه بدگمانى و سوء ظن نسبت به مسلمان از گناهانى استكه در آيات و روايات متعددى از عواقب و عوارض جانبى آن سخن به ميان آمده است.در سورة حجرات مى فرمايد: "اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد. چرا كه بعضى از گمان ها گناه است".شروع فرمان اجتناب از بسيارى گمان هاى بد با "يا ايها الّذين آمنوا" اين پيام را دارد كه ايمان مشروط است به رعايت امورى كه يكى از آن ها، دورى كردن از سوء ظن به افراد است. به بيان ديگر ايمان راستين كسى دارد كه از گمان بد به مسلمانان بپرهيزد.بدگماني:ممكن است سؤال شود كه گمان بد و خوب اختيارى نيست،‌بلكه خيالى است كه بر اثر يك سلسله مقدمات كه از اختيار انسان بيرون است، در ذهن منعكس مى شود. بنابراين چگونه مى شود از چيزى كه تحت اختيار انسان نيست، نهى شود؟پاسخ اين است كه : بد گمانى و سوء ظن چند گونه است؛ يك قسمت آن از اختيار انسان بيرون است. اين گونه گمان ها نه گناه است و نه حرام و نه علامت بى ايمانى مى باشد، مثل خيالات ذهنى و خطورات قلبى كه گاهى بى اختيار توسط شيطان در مورد اشخاص حتى انبيا و اولياى الهى و بلكه دربارة ‌خدا در دل ايجاد مى شود. انسان از بابت چنين حالتى ناراحت مى گردد و در تشويق قرار مى گيرد كه نكند اين گونه افكار و تخيّلات مرا از دايرة دين بيرون ببرد.گاهى تخيلاتى وارد ذهن مى شود و در آن جا توقف مى كند و شخص آن را در ذهن خويش مى گرداند يا مطلبى را در مورد افراد مسلمان مى شنود و سخن ناروايى را كه درستى و نادرستى آن مشخص نيست، در ذهن خويش مى پروراند و شيطان هم آن را توجيه و تأييد مى كند. امّا انسان در عرصة عمل و زندگى به آن سوء ظن ها ميدان نمى دهد و اثرى بر آن بار نمى شود.چنين حالتى را علماى اخلاق تشبيه مى كنند به خانه اى كه از مواد دودزا در اتاق هاى آن دود پخش مى شود، كه اگر چه خانه را نمى سوزاند و ويران نمى سازد، ولى تمام خانه را دود آلود، سياه و غير قابل استفاده مى سازد. حالت سوم: تخيلات يا حرف هاى شنيده را كه به دل گرفته، به عمل بكشاند و برخوردهايش با افراد تغيير يابد.گمان بدى كه در آيات و روايات نهى شده، سوء ظنى است كه انسان بدون داشتن دليل شرعى قطعي، به آن ترتيب اثر بدهد و به دل گيرد و باورش شود اين گونه گمان هاى بد است كه ظلمت و سياهى را درون انسان پديد مى آورد و باعث مى شود كه خداوند لطف و عنايت خويش را از بنده بر دارد.اين بدگمانى شخص را به سوى ناراحتى روانى و افسردگى روحي، در زندگى سوق مى دهد، تحيّر و سرگرداني، اضطراب و دلهره و ترس و خيالبافى از اين كه ممكن است فلان پيشامد ناراحت كننده براى خود يا خانواده اش پيش آيد، او را در بحران تصميم گيرى و بلاتكليفى جان فرسا قرار مى دهد. سامان زندگى به هم مى خورد، غيبت و دروغ و تهمت بازار داغى پيدا مى كند. دشمنى ها و كينه ها زياد مى شود. اگر به موقع درمان نشود و شخص در صدد اصلاح خود بر نيايد، ممكن است سرانجام گوشه گيري، انزوا طلبى و تنهايى را بگزيند و به اين ترتيب با حالت جنون زندگى اش خاتمه يابد.ريشة بدبيني:بدبينى مثل حرص و ولع نيست كه ريشه در وجود انسان داشته و جز، غرايز درونى باشد تا بحث كنيم كه آيا از غرايز اصلى است يا فرعي، بلكه عارضه و مرضى است كه در نتيجة يك سرى عوامل مانند ضعف اراده، نداشتن منطق در كارها، گناه و اعراض از ذكر و ياد خدا، عادات بد، حسادت، احساس شكست و نااميدى و دست نيافتن به برخى آرزوها و خواستهها، بر آورده نشدن بعضى توقعات و انتظارات به جا يا بى جا، حضور در جلسات غيبت و تهمت، و ويران گر تر از همه تجسس و متمركز كردن ذهن در كارها و زندگى و احوال مردم است.درمان بدبيني:اولين گام براى درمان،‌ تقويت قدرت اراده و تصميم گيرى است. به بيان ديگر، اعتقاد به اين كه مى توانم با تقويت و ارتباط با خدا و استمداد از او، خودم را از هر گناهى دور نگه دارم، عادت بد را ترك كنم، شكست ها را پلى براى پيروزى و كار و تلاش بيشتر مبدل سازم، با افراد اهل غيبت و تهمت و دروغ هم نشينى نداشته باشم، در كار و زندگى ديگران دقت نكنم و تجسس نداشته باشم. اعتماد به قدرت و توانايى نفس به انسان اميد و حيات مى بخشد و غبار غليظ شكست و يأس و افسردگى و دل مردگى را مى شويد.گام دوم: برخورد منطقى و خردورزانه با مسايل:پيامبر اكرم(ص) فرمود: "خداوند سه چيز از مسلمانان را بر شما حرام كرده است. جان و مال و بدگمانى دربارة آن ها".2 همان طور كه نمى توانيم بدون دليل قطعى عقل و شرع بسنده حكم كنيم كه مال مسلمانى از او گرفته شود و به خود يا فرد ديگرى منتقل گردد، حق نداريم درباره اش گمان بد داشته باشيم.دليل قطعى كه مورد پسند و پذيرش شرع باشد، امرى آسان نيست. انسان يا بايد خود با چشم خويش ببيند، يا با گوش خود بشنود. استناد به گفته و شهادت ديگران پنج شرط دارد كه مرحوم محقق حلّى - از فقهاى نامدار و كم نظير شيعه - در كتاب شرايع الاسلام آن را بحث كرده است. وجود همة آن شرايط مخصوصاً در زمان ما اگر نگويى شبه محال است، قطعاً بسيار مشكل است.گام سوم: حمل به صحت:در روايات دستور داده شده كه اعمال برادر (يا خواهر) مسلمانت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن، دليلى بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنى كه راجع به برادر (يا خواهر) مسلمانت مى شنوى گمان بد مبر.3بنابراين آن چه را كه با چشم خويش ديده يا مطلبى را با گوش خويش شنيده اى ياب ه فرض از راه دليل قطعى ثابت شده است، چون از درون و قصد افراد مسلمان بى اطلاع هستيم، اگر كارش يا حرفش قابل تأويل و توجيه است، بايد توجيه نيك و پسنديده اى براى آن ارائه دهيم. در بسيارى از موارد انسان مى تواند راه هاى حمل بر صحت را مورد بررسى قرار دهد واحتمالات صحيحى را كه در مورد آن عمل يا سخن وجود دارد،‌ در ذهن خود مجسم سازد و به تدريج بر حالات بد گمانى خويش غلبه نمايد.پيامبر اكرم(ص) فرمود:‌ "سه چيز است كه وجود آن در مؤمن پسنديده نيست و راه فرار دارد. از جمله سوء ظن است كه راه فراموشى بى اعتنايى به آن است".4تذكر دو نكتة مهم: نكتة مهمى كه بايد پيوسته مد نظرمان باشد، اين است كه منظور ما از اين كه دربارة اشخاص گمان بد نداشته باشيم، اين نيست كه آن ها را خوب بدانيم و يك باره با كمال سادگى دين و دنياى خود را به آن ها تسليم كنيم. اين كار خلاف عقل و دين است كه آدمى به اشخاصى كه شناخت درست و كاملى ندارد و آنان را هنگام عمل نيازموده، اعتماد كند و تسليم آنان شود.مقصود اين است كه آنان را بد ندانيد ولى تا خوبى آنان ثابت نشود، نبايد آنان را خوب دانست و به صلاحيت و شايستگى آنان حكم كرد، بلكه تا زمانى كه از راه تحقيق و داشتن مدارك صحيح عقل و شرع پسند، حقيقت كشف نگرديد و خوبى و بدى افراد نز شما ثابت نشد، نه عقيده به خوبى آنان داشته باشيد و نه عقيده به بدي.نكتة‌دوم: اين كه حتى اگر افراد ظاهر الصلاح دربارة كسى به بدى ياد نمودند، فوراً آن را نپذيريم و در مقام قضاوت و حكم دربارة ‌شخص برنياييم، براى آن كه نمى دانيم آيا اين شخص حرف هاى او را درست فهميده يا نه؛ثانياً: ميان اين شخص و آن فرد،‌ دشمني، كينه و حسادت يا غرض و مرضى هست يا نه!1 غررالحكم و دررالكلم.2 تفسير نمونه،‌ج 22، ‌ص183.3 نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمة 360؛ اصول كافي،‌ج 4، ترجمة حاج سيد جواد مصطفوي، انتشارات علمية اسلاميه، باب التهمه و سوء الظن، ص 66، حديث شمارة 3.4 تفسير نمونه،‌ج 22، ص 182.با استفاده از آرشيو واحد پاسخ به سوالات ديني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي: http://www.pasokhgoo.ir